مبارزه با اسلام سیاسی

تکبر و طمع

جمهوری-اسلامی-ایران-ولایت-فقیه
ما مثل قورباغه این قصه هستیم که بی خیال از هول حلیم افتاد تو دیگ. از ماندن در دیگی با آب ولرم لذت می بریم و بهیچ وجه به آتشی زیر دیگ روشن است توجه نداریم. کم کم با گرمی و سپس باجوش آب عادت کرده ایم و می سازیم. وقتی که فقط قلقل آب داغ نعش ما را تکان خواهد داد، تقصیر از که خواهد بود؟
رضا پهلوی و مجاهدین خلق شایسته جایگزینی رژیم حالی نیستند. هر دو پس مانده میراث زله انقلاب هستند. با تکبر و طمع، هر یک فقط خود را قابل نجات ایران میداند.

تکبر و طمع

شکست مخالفان جمهوری اسلامی

قسمت دوم از چهار بخش – متن کامل این مقاله به زبان انگلیسی در اینجا قابل مشاهده است. ترجمه فارسی در چهار بخش است: بخش اول – اینجا –، بخش سوم – اینجا – بخش چهارم – اینجا –،یافت می‌شود.

با تأسف برای کشور، بررسی مخالفان با چند کلمه‌ای درباره رضا پهلوی (سلطنت طلبان) و مجاهدین خلق (چپ-اسلام گرای مسلح) آغاز می‌شود.

برای هر دو، رژیم اسلامی بوی تعفن می دهد. دشمنان خونی یکدیگر، هر گروه فقط خود را قابل آفریدن باغی پر از گل و بلبل در ایران دارند. گرچه نه رضا پهلوی و نه مجاهدین خلق برای جایگزین رژیم حالی شایستگی دارند. نه سرمایه سیاسی اصیل و ارزشمند دارند، نه بخار روشن بینی و نه دلایل قوی برای متقاعد کردن اکثریت. بازندگان انقلاب اسلامی، هر دو لحاف کهنه از میراث زله انقلاب هستند.

رضا و خیالبافان پر باد و فیس

رضا پهلوی فاقد شخصیت و قدرت فکری برای ارضای جاه طلبی خود برای مشروعیت بخشیدن به سلسله ای است که از اوایل سلطه مورد اعتراض بوده است.

امروزه در اعتراضات خیابانی،گهگاهی شعار مثبت برای رضا شاه بنیان‌گذار دودمان پهلوی داده می‌شود. این شعار فقط نشانه‌ای از بیماری دلتنگی مزمن اجتماع ایران است که قابلیت تصور آینده‌ای را غیر از تکسالاری سیاسی ندارد. مردم از دگرگونی آتیه بیشتر از تعفن حال می ترسند. شست و شوی مغزی اسلامی چهل ساله اعتماد نفس انفرادی را کشته است و بدگمانی بین دسته های اجتماعی مختلف را رونق بخشیده است.

رضا پهلوی خواب یک ناجی را می بیند که سر صبر به وی فرصت طلایی دهد که پیروزمندانه و با جلال به کشور وارد شود. طبیعتاً توانایی برای جذب قوت مثبت عام را ندارد. شاید از ترس از سلطنت طلبان که غصه سالهای قبل از انقلاب را می‌خورند و شاید هم از جهالت خودش از تاریخ ایران، جرأت‌ و قابلیت آنرا ندارد که از گذشته درس گیرد. رضا ولیعهدی است بدون قلمرو؛ بیهوده مانند سرلشگر بدون لشگر.

پرشورترین حامیان او سلطنت طلبان فرصت طلب هستند که قبل از آنکه خردمندانه در فکر جایگزین سیاسی معتبر باشند، مشتاق کسب درآمد جانانه در خارج هستند.

اگر بعد از کسب و کارشان فرصتی شد، با شور و شوق شعارهای ملی گرایانه برای احیای امپراتوری بزرگ ایران سر می‌دهند. از ایمان به برتری ایرانیان بر دیگران آنقدر پف کرده‌اند که فقط خودشان را پیامبر «حقیقت مطلق» را درباره ایران می‌دانند.باورشان آن است که هیچ کاری در ایران بدون توصیه و دستورالعمل آنها امکان ندارد، خصوصاً زمانی که سلطنت طلب دو آتشه و بزرگ شده آمریکا باشند.

بیشترین گروه سلطنت طلبان از ایرانی-آمریکایی در گروهک های انشعابی در ایالات متحده تشکیل شده است که هدفشان برقراری دموکراسی، برقراری مجدد سلطنت و ایجاد برابری برای همه در ایران است.

در واقع، هیچ کس نمی‌داند این کارها چگونه صورت خواهد گرفت. سلطنت طلبان فهم کمی از خواندن تاریخ دارند و از زمان قبل انقلاب از درک مسائل اجتماعی کور و کر هستند. نتیجه چهل سال و اندی تعمق شان از سال ۱۳۵۸، تکرار مکررات متروکه است که به همان قدر رژیم اسلامی حالی، رابطه ارباب و رعیت پروش می‌دهند.

در هر دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آنها از این فرصت استفاده کرده تا یک گاری چوبی لقِ خود را به لوکوموتیو حزب جمهوری خواه GOP با ریسمان وصل کنند:

مطابق با ارزش های آمریکایی مندرج در قانون اساسی ایالات متحده، سیاست خارجی ایالات متحده می تواند به مردم ایران در انتخاب رهبرانی کمک کند که متعهد به پایان نقض حقوق بشر در رژیم جمهوری اسلامی باشند.

به عبارت دیگر: اجازه دهید ایالات متحده کار را برای ما انجام دهد، تا که ما بتوانیم برگردیم ایران و جایی را که از سال ۱۳۵۸ ترک کردیم، دو بار بگیریم.

تا به امروز خورجین ما از دروغ های آیت الله ای ایرانی سر رفته، نیازی به جایگزینی آنها با آیت الله های آمریکایی نیست. چه علی خواجه و چه خواجه علی.

در داخل ایران، رضا پهلوی شخصیتی نیست که ارزش ذکر و بیان داشته باشد. با این حال، در نماز جمعه بسیاری از آقایون برای اوباش ناپخته و نادان، سخن از آخرین شاه مانند ترد اهریمن همچنان موضوع داغ ایست. در نظر آنها، هنوز سلطنت طلبان یک تهدید واقعی برای امنیت خودشان هستند.

سلسله شیعه سیاسی، مانند هر دولت یکه تاز استبدادی، با پریشانی و با بی شرمی در تلاش است تا حاکمیت چند هزار ساله پادشاهی را از خاطره مردم پاک کند، و تاریخ را به باچاشنی پوچ خود بازنویسی کند. اما، این حماقت در آینده از آنها انتقام خواهد گرفت.

خائنین پولکی

مجاهدین خلق لحاف کهنه دیگر از زمان انقلاب، متشکل از افراد چپگرا-اسلامگرا مسلح است که با قلدری و تعصب با ایرانیان خارج از فرقه خود رفتار می کنند. اعتقاد بر این است که آنها در سال‌هایی که در عراق مستقر بودند، با کلاهبرداری پول زیادی به صندوق خود ریخته‌اند.

بسته به اندازه پولی که مجاهدین خلق برای گردهمایی های بسته (غیر از خودشان کسی را راه نمی دهند) با طمطراق خرج کند، غربی‌ها ممکن است از شورای ملی مقاومت ایران (NCRI/MEK) خبری بشنوند. مریم رجوی، رهبرِ خود منصب، برای حضور و نطق ناقص هر سیاستمدار غربی در مانده خوب پول می دهد که چند تا عکس با خودش بگیرد و با آب و تاب در وب سایت های متعددی که دارند تبلیغ شود.

بارها، دولت های غربی با درج مجاهدین خلق و سپس حذف آنها از “فهرست‌های تروریستی”، سفاهت و کوتاه بینی خود را ثابت کرده‌اند. در حال و هوای غربی امروز، آنها دیگر تروریست نیستند. برای اروپا دردسری هستند که باید با آن ساخت. برای سیاست آمریکا یک وسیله غیرضروری حساب می شوند که شاید زمانی به دردی بخورند.

تا بحال، اراذل قم و مشهد حلوا حلوا روی سر گرفته‌ایم؛ سپاه و بسیجی این قانون شکنان و باجگیران عمامه به سر را با تملق نوازش می کنند که با هماهنگی بیشتر مردم را خفه کنند. نیازی به جایگزینی آنها با دار و دسته مجاهدین خلق اسلامگرای مسلح نیست. تکرار مکررات: چه علی خواجه و چه خواجه علی.

سرگرمی مورد علاقهٔ اکثر ایرانیان مسابقه ایست در دو مرحله: اول ایراد گرفتن و منفی بافتن و دوم بلافاصله عقیده و سلیقه خود را عوض کردن.

فقط مجاهدین خلق موفق شده‌اند همه را دائم العمر علیه خود متحد کنند. ایرانیان مجاهدین را مانند یک نیروی قوی که بتواند دولت یکه تاز استبدادی را تضعیف کند، قبول ندارند. در تاریخ طولانی سیاست ایران، این تنها امری است که ایرانیان بر سر آن با هم توافق دارند.

در ایران، رژیم اسلام‌گرا، مجاهدین خلق را منافقین می‌نامد و مقصر هر جنایتی حساب می‌کند (هم کاسه آمریکا، اسرائیل و هر نامی دیگر که دشمن روز باشد). هر وقت فرصت شد، اعضای آن در هر کجای دنیا ترور می‌کند. مردم خاطره تلخی از مجاهدین در جنگ ایران و عراق دارند، که در آن مجاهدین خلق در کنار نیروهای صدام حسین بر علیه کشور خود می جنگیدند.

با این حال، رژیم اسلامی از یادآوری جزییاتی با وسواس زیاد اجتناب می‌کند: در روزهای اولیه گام های متزلزل خمینی برای کسب قدرت مطلق، مجاهدین خلق شرکای کارآمد، قابل اعتماد و مورد نیازی بودند که بدون آنها کار تمامی نداشت.

اما اربابان اسلامگرای ما ، که تشنه حکومت مطلق بودند، هیچوقت تمایلی نداشتند که در قدرت سیاسی را با دیگر شریک شوند. به محض اینکه وضع به نفع آنها جور شد، روحانیون مجاهدین خلق را با سنگدلی و عقده تعقیب کردند. اعدام دسته‌جمعی زندانیان عقیدتی- سیاسی ایران در تابستان ۱۳۶۷به دستور خامنه ای و انجام آن توسط دژخیمان او، یکی از آنها ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور کنونی ایران، روسیاهی جمهوری اسلامی است. این قتل عام یکی از نقاط رأس بی اعتنایی و بی رحمی روحانیون به ارزش جان انسان بود.

چه علی خواجه و چه خواجه علی

پس سال‌ها زندگی زیر حکومت ارتجاعی، مردم با آن ساخته‌اند.

هر جنبش سیاسی که فراتراز سینه زدن تظاهری جدی عمل کند، بدون توجه به روحیه و دوگانگی رفتار مردم شکست خواهد خورد. انکار این واقعیت فقط ضعف است.

سال های سال است که از خانواده‌هایمان در ایران قاطعانه این باور بی‌اساس را تکراراً شنیده‌ایم: انشاءالله همه چیز درست می‌شود.

بگذریم که هیچ چیز درست نشده بلکه ویران تر هم شده است. معجزات عالم غیب فقط قصه و لالایی برای کودک است. کشمکش داخلی مخالفان جمهوری اسلامی گواهی بر دید ضعیف و کمبود درک سیاسی آنها است.

کشمکش خارجی مخالفان جمهوری اسلامی دست کمی از تنازع داخلی ندارد.

تنبل اندیشی و عدم تمایل به اقدام اکثر ایرانیان ، مهم نیست که در کجا زندگی می کنند، حکومت اسلامی را تقویت می‌کند.

بازندگان انقلاب اسلامی، دو لحاف کهنه از میراث ستوه و عجز انقلاب و ته کاسه شب مانده هستند. هیچ کدام قابلیت ساخت جامعه سرزنده برای بهتری آینده را ندارند. تا زمانی که اجماع نظر مثبت برای آتیه در میان ایرانیان نیست، با حقارت جمهوری اسلامی خواهیم ساخت.

ما مثل قورباغه این قصه هستیم که بی خیال از هول حلیم افتاد تو دیگ. از ماندن در دیگی با آب ولرم لذت می بریم و ابداً به آتشی زیر دیگ روشن است توجه نداریم. کم کم با گرمی و سپس باجوش آب عادت کرده‌ایم و می سازیم. وقتی که فقط قلقل آب داغ نعش ما را تکان خواهد داد، تقصیر از که خواهد بود؟

Print Friendly, PDF & Email