شکست مخالفان جمهوری اسلامی
قسمت چهارم و آخر از چهار بخش – متن کامل این مقاله به زبان انگلیسی در اینجا قابل مشاهده است. ترجمه فارسی در چهار بخش است:
بخش اول – اینجا –، بخش دوم – اینجا –، بخش سوم – اینجا – یافت میشود.
در کارگه کوزهگری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش
آیا آنچه را که خیام قرنها پیش به این زیبایی گفته است توضیح لازم دارد؟
نظام اسلامی فاقد از انسانیت
متأسفانه تاکنون هیچکس شاهد اعتراض در خیابان های ایران برای نقض حقوق بشر نبوده است. اعترافات اجباری زندانیان پخش از تلویزیون، مانند برنامه های قلابی «واقعیت» در غرب برای سرگرمی تماشا میشود. اعدام های عمومی باعث جمع تماشاگران ساکت و مشتاق هستند و طوری اظهار نظرمی کنند که گویی شاهد یک تصادف ماشین پیش پاافتاده هستند. هر سنگساری مشتریان فعال خود را داشت (آیا هنوز دارد؟ قانون آن هنوز نسخ نشده است).
آیا همسایه بغلی که از اقلیت مذهبی یا قومی است و ناگهان خودسرانه توسط مامورین انتظامی – پاسدار – بسیجی – اطلاعاتی – دستگیر شده و اموالش را مقامات رسمی دزدیدهاند، باعث دغدغه ما است؟ رسم ما آن است که خود را قایم کنیم و سپس خانواده او را هم طرد کنیم و خود را متقاعد کنیم که مسلماً چیز بدی را پنهان کرده بود.
در چهل و چند سال اخیر، فهرست زندانیان عقیدتی و وکلای آنها، قربانی اتهامات واهی قوه قضاییه اسلامی، صدها صفحه را سیاه میکند. آنهه در دادگاه هایی که جلاد جای قاضی نشسته و معروف به انقلابی/اسلامی هستند با بی شرفی و بی عدالتی مستهجن محکوم میشوند.
در غرب، چند کیلومتر قفسه کتاب را میتوان با هزاران دادخواست و درخواستهای مستند برای آزادی زندانیان عقیدهای در ایران که به دروغ به عنوان «جنایتکار، جاسوس و محرب» محکوم شدهاند، پر کرد.
با این حال، هیچ نامی نیست که بتوان زیر عنوان «آزاد شده توسط رژیم تحت فشار مردم» نوشت.
اگر به دار آویخته نشوند و زنده بمانند، هر چند وقت یک بار زندانیان سیاسی تحت نظارت شاق با دریافت پول آزاد میشوند.
بهترینِ داد و ستد برای رژیم گروگان گیری دو تابعیتی های هالو و دلخوش به پاکی و امنیت خود است. برای رهایی هر یک از آنها، نظام اسلامی در ازای آن باج قابل توجهی میگیرد. قوه قضائیه اسلامی از یک جوخه شرور قاچاقچی انسان تشکیل داده شده است.
جمهوری اسلامی خوش اقبال است که برخوردش فقط با مخالفانی بی پشتبان است که مانند ماسه روان هیچگاه مستحکم نخواهند شد، یا همچون تیر شهاب زود خاموش میشوند. هیچ سیمانی برای چسب و استحکام مخالفان برای وجود یک سد معترض و محکم وجود ندارد. هیچ کسی و یا گروهکی نتوانسته است مخلق و پیشگام یک وابستگی جدید بین یک دولت متفاوت با رژیم و بنایی جدید برای جامعه ایران باشد.
نه وجود نسل جوان و نه تحصیلات عالیه برای تعویض رژیم اثری خواهند داشت. خواسته ترمیم و شفای یک کشور بر اساس ماهیت، قوه ذهنی و توان خلاقیت مردم است خواسته و افکار نوین باید به چالش کشیده شود تا به کمال برسد و به قبول اکثریتی موثق برسد تا که بر بنیاد آن عمل شود. غیر از این آینده تاریک ایران را نوری را روشن نخواهد کرد.
هر دگرگونی راه یا طرزکار، نیاز به عزم و اراده افراد مصمم دارد که پیام خود را با سادگی به میلیون ها نفر در استان ها برسانند.
اگر این چیزها بنظر غیر عملی است، لازم است که منصفانه علت آن را جویا شویم و بفهمیم چرا جامعه راکد در جا میزند.
زخم باز آینده ایران
با گذشت هر روز، ایران بیشتر و بیشتر در پیچیدگی سهمگین مداخله روسیه و چین فرو میرود. تهران هرچه از منابع طبیعی کشور باقیست و امتیاز طبیعی کشور از موقعیت جغرافیایی خود در خاورمیانه به آنها ارائه میدهد. جمهوری اسلامی برای تقویت قدرت متزلزل خود دستش به دامن آنهاست و هر وقت خواستند به ساز آنها خواهد رقصید. تهاجم روسیه به اوکراین، مقاومت مردم اوکراین، جواب اروپا و ناتو محلتی برای تردید، استخاره و کشمکش داخلی جمهوری اسلامی نخواهد داد.
ولایت فقیه تنها با هماهنگی جزمیت انقلابی خود با برنامه های ریخته شده در مسکو و پکن میتواند زنده بماند. آسه برو آسه بیا بر سر برجام چرند و بی مایه است.
روشهای تبلیغات سیاسی و سانسور روسی و چینی همراه با لم و کاردانی دیجیتالی آنها، اسلحه هایی گرانبها برای استفاده روحانیون برعلیه مردم ایران هستند. تورهایی که توسط این دو قدرت پهن میشود، آینده ایران را برای طول مدت به دام میاندازد، مهم نیست که رژیم عوض شود یا نه، آش همان و کاسه همان.کشور است که به دام افتاده و چوبش را نسل های آینده خواهند خورد. متعصبان اسلامی و ابله تهران حریف چین و روسیه نیستند و آشکارا اصول و خرافات خود در هوا از این دست به آن دست میکنند.
تف کردن مسلکی و لجبازی نسبت به آمریکا، چشم انداز مردم ایران را تیره کرده است، گرچه که، هیچ کس، نه متملق نظام اسلامی و نه فراری از رژیم، برای رفتن به اروپا یا آمریکا ثانیهای تردید خواهد کرد.
خطرات «سیاست تله قرض و بدهکاری» چین که مانند آفتاب در آسمان ایران میدرخشد، کشور را بیشتر به سوی گنگی سیاسی و سرکوب سوق میدهد.
تهران از اقدامات و دوراندیشی چین واهمه دارد، اما در نظام اسلامی پوسیده ایران مدت هاست که عطش طمع بر عقل چیره است. این صحبت حدس و گمان نیست، بلکه امر مسلم است. خیانت و بزدلی روحانیت برابر است با سفاهت آنها در تعقیب جاه طلبی های جزمی خود، بدون توجه به سعادت ملت.
بیش از چهل است که راه های متنوع را بر مردم بستهاند و تنها مسیرشان بن بستی است که برای تولید موشک، غنی سازی اورانیوم، گروگان گرفتن و فرستادن جوخه های مرگ برای آدم کشی آرستهاند. با لاف زدن، غصه حجاب خوردن، نماز الکی خواندن و مرده پرستی به خلق عامه تپاندهاند. برای آنها دروغ پایه حکومت است و در صورت لزوم یک حدیث من در آوردی یا سوره ای از قرآن خارج از متن صحت آن را تضمین میکند.
توسعه هسته ای در کشور سرطان است و در حال حاضر از مکان اولیه اصلی خود فراگسترده شده است، گرچه این جمله فقط یک نمایست استعاری از مصائب آینده کشور. فرضاً اگر، توافق هستهای حاصل شود و برجام به جایی برسد، فقط یک فرصتی کوتاه برای به دست اندرکاران خواهد داد که قبل از سوختن در آتشی جهنمی، نفسی بکشند.
امروز، ایران یک فاجعه محیط زیست است و کمبود آب از حد احیا گذشته است.آفت کش شیمیایی در همه جا و هر چیز فراوان وجود دارد. رویه اقتصاد گنگ و تیره جمهوری اسلامی سرِ مردم خود را شیره میمالد، آنها را به نفع تاسیسات اسلام گرا فریب میدهد. سفسطه،سفارش بازی و بی مایگی بهترین امتیازات برای گرفتن شغل است. فساد بجای کسب رضایت مردم حکم رواست. جمود روانی زهریست اجتماعی که نظام اسلامی پرورانده و نقشی بزرگ در آینده تاریک ایران خواهد داشت.
ایرانیان، خصوصاً آنهایی که هنوز متولد نشدهاند، برای یافت تعادل استراتژی مطلوب و متناسب با معیار کشور در امور بینالملل، و مهمتر از همه برای از بین بردن و تمیزی کثافت و آشغال روحانیون، هزینه سرسام آوری خواهند پرداخت.
اما برای آینده کشور، ابتدا ایرانیها باید تصمیم خود را بگیرند: آیا میخواهند در کشوری کنند که سکونت در آن امید بخش و خوشآیند برای همه است و یا در وضع کنونی فقر و بی امیدی جا زنند که در آن مردان فاسد و بیرحم عمامه بر سر، با القای رعب، امر میکنند.تا میخواهیم که جلد کاغذی قرآن را روی سر حلوا حلوا کنیم ولی اصول و پیغام انسانیت را زیر پا له کنیم؟ تا کی می خواهیم با تماس و گریه حق مسلم خود را از ارباب گدایی کنیم؟
پس سالها زندگی زیر حکومت ارتجاعی، مردم با آن ساختهاند. زخم جامعه چرک کرده است و انحراف اخلاقی جای استدلال سالم و روحیه باز را گفته است.
هر جنبش سیاسی که خواهد از سینه زدن تظاهری فراتر رفته و جدی عمل کند، بدون توجه به روحیه و دوگونگی رفتار مردم شکست خواهد خورد. انکار این واقعیت فقط ضعف است.
سال های سال است که از خانوادههایمان در ایران با قاطعاً این باور بیاساس را تکراراً شنیدهایم: «انشاءالله همه چیز درست میشود.»
بگذریم که هیچ چیز درست نشده، بلکه ویران تر هم شده است. معجزات عالم غیب و استخاره فقط قصه و لالایی برای کودک است. کشمکش داخلی مخالفان جمهوری اسلامی گواهی بر دید ضعیف و کمبود درک سیاسی آنها است. کی بالغ خواهیم شد؟
استفاده گسترده از رسانه های اجتماعی، خصوصیات ایرانی بازی و غوغا بین ایرانیان مقیم خارج اوج گرفته است و حجم آن به اندازه شگرفی بالا رفته است. نمایش مبتذل خود ترویجی و «من بهتر میدانم» بر سردرگمی افزوده و هرگونه تبادل نظر سازنده را از بین برده است. در رسانه های اجتماعی اکثراً نزاع بیهوده، توهین و فحش رکیک بین مخالفان بیش از اندیشه و استدلال است. گفتگوی مدنی تشویق نمی شود. از قبول کردن اشتباهات پرهیز میشود. رد سریع انتقادهای مستدل از ویژگی های رفتار کاربران اینترنت است.
هشتگ های رسانه های اجتماعی، مانند پوشال صحرا زود آتش گرفته و زود هم خاموش شده و فراموش میشوند.
متأسفانه، معترضین به دولت استعماری و نظامی روحانیون، کم مایه و سنگ ریزههاییاند که درک و تجربه سیاسی یرای اداره یک کشور ندارند. حتی حل مشکلات و مسائل را در تعادل دوراندیش نمیبینند.
در حال حاضر شهرهای ایران صحنه تظاهرات اعتراضی بخشهای مختلف مردم هستند که اشخاص لایق برای سازمان دادن به آنها وجود ندارند. بسیاری شعاری مانند «مرگ بر خامنه ای» سر داده اند. اما این کافی نیست. تا زمانی که جنبش و حرکت مثبت برای جایگزینی رژیم نباشد، نفرت از رژیم فقط قیل و قال است.
احتمال وجود دارد که نارضایتی و ناامیدی از کوتاهی و ضعف روحانیون به آتشی هولناک ختم شود که جامعه را خاکستر کند. یک انفجار داخلی بدون چشمانداز و اندیشه، فقط به یک جنگ داخلی بدون پایان و خودکشی جمعی ختم میشود. جنگ داخلی ظلم عالیه از بیچارگی و سردرگمی اجتماعی است.