نامه‌های ایران
مبارزه با اسلام سیاسی روحانیون

نوکر صفتی بندگی : لبیک ملت به رهبر

انتخابات مجلس ۱۳۹۴: کسی زورش به خر نمی رسید، پالانش را میزد. مردم‌‌ سالاری دینی یعنی چه؟ نوکر صفتی ، بندگی و لبیک به رهبر شعار مملکت است.

نوکر صفتی بندگی : لبیک ملت به رهبر

سر اخبار مطبوعات ایران روز بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی نشاندار وزن قدرت ولایت فقیه در ایران بود:

نوکر صفتی بندگیلبیک ملت به رهبری و نخبگان!

لبیک مردم!

نقشه برای انتخابات اسفند ماه ۱۳۹۴ با دقت وسواس از سال ۱۳۹۲ کشیده و توسط دستهٔ ولایت فقیه از چندین ماه پیش، از زمانی که حسن روحانی به عنوان رئيس جمهور “انتخاب” شد، به تکامل رسید و “تغییر – اصلاح” آرمان کشور شد.

سه سال بعد، هیچ تغییری و اصلاحی در کشور نشده است، به جز آنکه سانسور و اختناق بدتر شده اند. “تغییر” در استبداد فقط “تغییر” در لباس، و ظاهر و لغت است. این بار برعکس زمان احمدی نژاد، ترش و خشک مؤمن با کاپشن انقلابی، رئیس جمهور خوش برخورد و خندان است.

زمانی که زنگ خطر زده شد: لبیک ملت به رهبر کم شد

لبیک ملت به رهبر, rigged elections2016انفجار ناگهانی خشم مردم در سال ۱۳۸۸، “انتصاب” دوباره محمود احمدی نژاد، سرکوب خشونت آمیز و اعتراضات بین المللی به آن، ولایت فقیه را تکان داد. از سال ۱۳۹۰ به بعد، امواج “بهار عرب” زنگ خطر دیگری را در مجمع رهبری به صدا در آوردند.

پس از انتخابات سال ۱۳۹۱ با دست پاچگی، مجلس شورای اسلامی تبدیل به میدان رقابت و دسته بندی بین هم کاسه های احمدی نژاد و وابسته های خامنه ای شد، گر چه آنکه هیچ کس از «خط امام» و اصول انقلاب خارج نشد. علی لاریجانی، دستیار «آقا»، رئیس مجلس شد و برادرانش به مقام های مهم ولی کمتر در دیده عمومی منصوب شدند، تا که پایه های ولایت فقیه به خوبی محافظت و مستحکم شوند.

با تحریم های غرب ، درآمد کشور به حد خطرناکی کم شده و کفگیر به ته قابلمه خورده بود. اضافه بر آن، مخارج جمهوری اسلامی ایران برای حمایت از متحدان خود (حزب الله، حماس، سوریهٔ بشار اسد …) سرسام آور بالا رفت. خلائی که غرب و ایالات متحده آمریکا با رفتن از عراق ایجاد کردند و با نیروهای ایران پر شد بود پول بسیار لازم دارد. علاوه بر تمام اینها، برای گسترش تاسیسات هسته ای، آزمایش و تولید موشک های دور برد، میلیاردها دلار در نیاز فوری بود.

برای بالا برد درآمد و پول سازی، اول دولت برای افزایش مالیات و قطع یارانه برنامه ریخت. با این حال، فساد و بخور بخور آنقدر ریشه دارد و رونق گرفته است که حاصل ناچیز بود. علاوه بر آن سوء مدیریت در همه بخش هااعم از اقتصادی، محیط زیستی و اجتماعی، بی باری سیاست های اتخاذ شده موجب نارضایتی حادتر شد،حتیٰ در میانِ بی تفاوت ترین و بی خبرترین شهروندان. ضروری بود که برای درد، درمانی پیدا شود. درمان به ریشه درد که اختناق، زورگویی ولایت فقیه وخشک تعصبی در اصول انقلاب اسلامی کاری نداشت. کافی بود که ظاهر را برای عامه بیآرایند و ریاست جمهوری را بزک کنند.

همان آش در کاسه دیگر:نوکر صفتی بندگی با لباس نو

رئیس جمهور جدید، با قبای جدید، خوشرو و خندان با برچسب «سیاست دیگر» و “تغییر و اصلاح” در انتخابات ریاست جمهوری۱۳۹۲ به خورد مردم و ناظران خارجی داده شد. از آن زمان است که همگی به ساز علی خامنه ای میرقصیم و در آینده هم خواهیم رقصید.

حسن روحانی یک رئيس جمهور ایده آل و کاملاً قابل اعتماد برای «آقا» است: زمانی رئیس صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران بود؛ حدود بیست سال نماینده مجلس و عضو کمیته های اساسی و گروهای پایه ساز سیاست بود. در محافل بین المللی به وی لقب “شیخ” داده بوند زیرا که او درجر وبحث با غرب بر سر مسائل هسته ای تودار و بی سر وصدا ولی مؤثر حضور داشت. در میان دیگر منصب هایش، در سال ۱۳۷۸ و ریاست جمهوری خاتمى مشاور او بود و در سرکوبی خشن شورش دانشجویی دست داشت و همچنین در برنامه « گفت وگو بین تمدنها » که به جایی نرسید، دخالت داشت. این برنامه آلتی برای گسترش دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی بود ولی کمتر کسی با شور و هیجان آن را دنبال گرفت.

تبلیغ برای خوراندن تصویری از یک “رئيس جمهور میانه رو” و “رئیس جمهوری برای تغییر و اصلاح” مفید بود و آسان از گلوی غرب، که تشنه “خبر خوب” بود، پایین رفت. ولی، در داخل ایران که در آن مردم از ته دل خواسته اصلاحات واقعی هستند اما هیچ گروه سازمان یافته دگراندیش وجود ندارد، قصه دیگر است و آب از آب تکان نخورده است.

فساد چهارنعل دوان و وضع اقتصادی ضعیف، تورم و بیکاری حاد، باعث شد که فرضیه های “اقتصاد مقاومتی” از سوی خامنه ای و “کلیدی برای باز قفل” از جانب روحانی ارائه عام شود. پول نقد در نیاز فوری بود، اما هیچ یک از این صحبت‌ها نتیجه‌ای قابل ملاحظه نداشت.

لبیک ملت به رهبر , Khamenei, rigged elections2016زمان آن آمد که از خر شیطان لجبازی پایین آمده و از پول‌های موجود در حساب های مختلف بین المللی که با تحریم در موارد مسائل هسته ای خوابیده بود استفاده شود. فرصت و هم آهنگی غنیمت شد: رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا نیاز به یک رخداد “تاریخی” داشت که با سر افرازی ریاست خود را به اتمام رساند. مذاکرات دشوار بر سر مسائل هسته ای آغاز شد و پس از گذشت چندین ماه، به نشر برجام (JCPOA) به پایان رسید. در طول این مذاکرات نه ایران و نه ایالات متحده آمریکا می خواستند که اول طرف معامله ای باشند که از سر میز بحث بدون نتیجه خارج شوند و بعداً برای شکست در مذاکرات سر خور و سرزنش شوند. هر دو می بایست آبروی خود را حفظ کنند.
در این قصه بسیار گفته و در مورد آن نوشته شده است. ولی بند های مبهم و تعبیرهای حقوق بین المللی پیچیده، بسیاری از سرمایه گذاران خارجی را دلسرد کرده است. وضعیتی «انشاالله، شاید، زمانی» بوجود آمده که به نظر می رسد تا اتمام انتخابات رياست جمهور ی آمریکا تغییری در آن بوجود نیآید.
شعار در غرب و خصوصاً در اروپا این شده است: “به به! ایران به جامعه بین المللی ملحق می شود!” از زمان امضاء، تعداد زیادی از بازرگانان غربی و وزرای مختلف به ایران به امید “معامله و کسب و کار” سفر کرده اند. تاکنون، این بازدیدهای کوتاه فقط به انتشار یادداشت‌های تفاهم نامه (MoU) ختم شده‌اند، بدون آنکه حتی کوچک ترین تفاوت یا تغییر محسوس در کشور دیده شود، و یا از جانب شرکت های جهانی نامبرده تایید شود.

شعار و نوکر صفتی بندگی با اصلاح گرایی و عوام فریبی

در حال حاضر، تمام اصلاحات مختصر شده است به حرف و اظهارات پر آب و تاب منتشره در رسانه‌های تهران از جانب مسئولان و نهادهای مختلف دولتی و تکرار آنها توسط رسانه های غربی.

در ایران، از سال ۱۳۹۳ تورم تا حدی پایین رفته و اندکی مهار شده است. اما نه به این خاطر که اقتصاد در مسیر درست راه گرفته است. سیاستهای اقتصادی تعیین شده از طرف دولت روحانی، کسب و کار را فلج و تورم را اندکی ساکت کرد، اما نتیجه اش رکود است. سبد غذایی رایگان در میان فقرا توزیع شد، و به یک سری رسوایی و فساد ختم شد. علاوه بر این، قوانین سخت و جدید برای بانک ها و صرافی ها، نرخ ارز را مصنوعی پایین نگه داشته اند. هفته به هفته، روز به روز به صرافی ها دستور داده شد که کسب و کار خود را ببندند و چند روزی تعطیل کنند تا که نرخ ارز سر به آسمان نکشد. آمار ملی دستکاری شد و هرگاه که لازم بود عددی جعل شد.

حسن روحانی مردیست با انضباط که لایحه و قوانین مجلس را به تبلیغات و سانسور بدون نظم و بیگدار ترجیح می دهد. نمایندگان مجلس نهم حتی اگر برخی از اختلافات خود را ابراز کردند، برای هم پاپوش ساختند و به هم فحش دادند، به لایحه ها رأی مثبت دادند. بزرگترین سیاه بازی مجلس گذشته افشاگری دزدی و حیف و میل میلیاردها دلار از سوی وزرا و عوامل احمدی نژاد بود. علی خامنه ای، همیشه بالاتر از همه، در این زمینه ها سکوت کرد و کار کثیف هوچی گری و تصفیه را برای حل به دیگر مراجع تقلید و وزرای روحانی پاس داد.

از انتخاب روحانی رئیس جمهور تا حال، به لطف قوانین جدید مطبوعات و انتشارات، رسانه های ایران به چنان تکاملی رسیده اند که حتی ملایم ترین انتقاد از رژیم زمزمه نمی‌شود. کار وبار ناشر و کتابفروش از قبل تخته بود و حالا تخته تر شده است. مخالفت محتاطانه از وزراء یا وزارتخانه ای مجاز است که همه ببینند

و در آن اظهار نظر شود. ولی اگر خدا نخواسته چیزی و یا قصه ای آبدار شود، شخصی و یا شخصیتی از صحن دوم به گرگ‌ها پرتاب می شود.
برای هماهنگی اینترنت، فیلترینگ و سانسور بیشتر و کارآمدتر می شود. تا حدی که هوچی گری در وبسایت ها، بحث را با شبه حقایق مبهم و یا دروغ از خط خارج کردن و حمله دیجیتال به توسط سِروِر میزبان در غرب، حرفه ایست.

کاریکاتوریست ها، خبر نگاران، کاربران رسانه های اجتماعی و اشخاصِ دارای دو تبعه، ایران ـ آمریکا خصوصاً، به اتهامهای نامشخص بازداشت وبر حساب اتهامات ساختگی محکوم شدند. حقوق زنان اندکی تکان نخورده است، حتیٰ برای کسب حق نمونه ای مانند حضور زنان در استادیوم برای تماشای مسابقه ورزشی. صدها نفر با برچسب “قاچاقچی مواد مخدر” اعدام شده اند تا که بیشتر پوششی برای از بین بردن زندانیان سیاسی باشد تا جلوگیری از سرعت گسترش مصرف مواد مخدر.

نوجوانان، هم گونه بزرگسالان، به “جنایت” محکوم شده و یا زیر سن قانونی به دار زده شده‌اند ویا بلافاصله بعد از بلوغ مدنی. بسیاری از آنها به جای پدر – مادر و یا قیم خود محکوم شده اند.

در جواب به تمام این مسائل، حسن روحانی هیچ نگفته است . هنگامی هم که برای گرفتن جواب در زیر فشار رفته است، برای مخاطب غربی خود از تفکیک قوای های مملکت و آزادی قوه قضاییه سخنرانی می کند. عذر و بهانه ایست لَنگ و ضعیف از مردی که موقعیت خود را با وسواس در رعایت محدودیت‌های رهبری در اعمال و فعالیت های خود به دست آورده است.

روابط جمهوری اسلامی ایران با روسیه نزدیک‌تر و «دوستانه» تر شده است.پاسداران و بسیجی ها مواضع خود در اجتماع و اقتصاد چنان تقویت کرده‌اند که امروزه صدها عکس از خامنه ای با حضور نظامی منتشر می‌شود.

دغلی، جر زدن و عوام فریبی

در چنین فضای داخلی که انتخابات مجلس شورای اسلامی بر قرار شد و همان طرح نوشته شده برای انتخابات ریاست جمهوری اجرا گردید: تغییر و اصلاح گری در حرف اما نه در عمل. عوام فریبی را بهتر نمی توان وصف کرد.

از شرایط نامزدی به مجلس بگیریم که بسیار محدود کننده و صلاحیت شخص باید از امتحان شورای نگهبان بگذرد. اجازه رأی دادن و انتخاب فقط در نوشتن نام دیکته شده، بامداد، قلم ویا خودکار است.

۱) اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. (داوطلبان نمایندگی اقلیتهای دینی مصرح در قانون اساسی از التزام عملی به اسلام، مذكور مستثنی بوده و باید در دین خود‌ ثابت‌العقیده باشند.)
۲) تابعیت كشور جمهوری اسلامی ایران.
۳) ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه. (لبیک به رهبر!)
۴) داشتن مدرك تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن (ما معنی این را نفهمیدیم. در پارلمانهای دمکراتیک، همه کارشناس دانشگاهی و دکتر و مهندس نیستند ولی کشورشان اداره می‌شود. داشتن مدرک دانشگاهی تضمینی برای فهم اجتماعی، مدنی و انسانیت نیست.)
۵) نداشتن سوء شهرت در حوزه انتخابیه. (شهرت و سوء شهرت را بر چه ضوابطی کی میگوید و کی تشخیص میدهد؟)
۶) سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینائی، شنوائی و گویائی (ناتوانایی جسمی هیچ دلیلی بر ضعف اندیشه و استدال،دیوانگی، کور فکری، و حتیٰ کوته بینی نیست. بیشتر کس است که چشم دارد ولی نمی بیند، گوش دارد ولی نمی شنود، زبان دارد ولی صدایش در نمی‌آید. )
۷) حداقل سن سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام. (اگر سن بالاتر از ۷۵ در مسئولیت سیاسی و مدنی خطری برای کشور است، چرا آیت الله و آخوند مسن تر در کارهای سیاسی دخالت دارند؟ چرا سن حداقل از بلوغ اجتماعی، ۱۸ سال، نباشد؟)

در قدم اولِ اجرای سناریوی انتخابات، داوطلبانی که امکان داشت موی دماغ و آزار رژیم شوند، صلاحیتشان رد شد. با سخاوت افسانه ای خود، خامنه ای اعلام کرد: “گفتم کسانی که نظام را قبول ندارند رأی بدهند، نگفتم که وارد مجلس بشوند…” .

ترجمه: یا نوکر صفتی بندگی با لباس نو را قبول دارید یا که گورتان را گم کنید.

قصه، قصهٔ دغلی و مهارت آرتیستی بازیگران شد. نامزدهای تأیید شده به لیست های مختلف (به عنوان مثال: امید) پیوستند و برچسب اصول گر، اصلاح گر، (تندرو ، میانه رو؟!) خوردند و حتیٰ تعداد انگشت شماری هم مستقل(از چه؟!) شدند. تدوین و تنظیم لیست ها در دست سیاستمداران حیله‌گر، پخته و وفادار به رهبر بود.
کاندید ها نخود همان آش قدیم در کاسه نو هستند. در یک کشور فاسد، که به ساز آخوند و رهبر می رقصد برچسب نماینده مجلس ممکن است امروز اصول گر و یا اصلاح گر باشد و فردا برعکس شود و نه آب از آب تکان خورد و یا کَک کسی بگزد.

از دو ـ سه هفته قبل از روز انتخابات، می بایست شور و هیجانی وجود آید و بازار گرم شود. سرو صدای اتهام به “جاسوس انگلیسی” و یا «دخالت دست اجنبی» بلند شد. این اتهام ها، حتی اگر سالهای سال است که بی‌معنی، منسوخ و نادرست هستند، هنوز هم باعث می‌شوند که بازار بحث های داغ در کشوری که شیفته و فدایی “تئوریهای توطئه” است، گرم شود.
هدف اصلی انتخابات آن بود که مجلس دهم شورای اسلامی ظاهر قابل قبول و مورد پسندتری را به جهان نشان دهد و با پشت سر گذاشتن ضعف های انتخابات شتابزده مجلس نهم و ارائه برخی “میانه رو”، هر چه بیشتر مردم را به پای صندوق رأی جذب کند و آنهارا به مشارکت گسترده تشویق کند.

“مشارکت گسترده” عامل کلیدی و بار دیگر مهر تائید مردم برای ولایت فقیه بود. خامنه ای مکرراً قبل از انتخابات تکرار کرد که اگر کسی مملکت را دوست دارد، بارأی دادن “دشمنان” را نا امید میکند. طبق گفته او باید برای دشمنانمان اسرائیل، آمریکا، و کل جهان فاسد خط و نشان بکشیم. با این همه دشمن دوست ما کجاست؟

ر روز جمعه ۷ اسفند، رأی گیری با آرامش و توجه به سناریو پیش رفت. گزارش های صادره به جهان مورد پسند آخوندها واقع شد. صدها عکس سلفی از خطوط رأی گیری از تهران منتشر شد. ده ها عکس دیگر از تهران جمع خندان نشان می دادندکه با غرور شناسنامه خود را به نمایش گذاشته بودند.

زینت آخر برای ختم روایت روز، در گرگ و میش اعلان شد: دفاتر رأی گیری دو ساعت و سپس ساعت دیگری اضافه باز ماندند. در شور و شوق خود را برای گزارش زنده از تهران، بسیاری از خبرنگاران خارجی فراموش کرده بودند که از لیست کاندیدهای دستکاری شده گفته ای داشته باشند و یا مفهوم «اصلاح گر» و«میانه رو» را در محیط سیاسی ایران استدلال کنند. صحبتی هم از برخی مسائل دیگر نشد: تجدید فتوای کشتن سلمان رشدی و بلابرد انعام قاتل احتمالی، بازدید مکرر سر نظامیان و پاسداران از مسکو، باج گیری جمهوری اسلامی برای آزادی دو تبعه های ایران – آمریکائی، و … غیره.
از زمانیکه دفتر های رأی گیری بسته شدند و خبرنگاران خارجی به کشورشان برگشتند، به نشر مقاله های خود با تکرار آنچه که در رسانه های ایران گفته شد ادامه دادند. منابعی غیر قابل اعتماد از آنجایی که مطالب را نمی شود آزادانه بررسی و بازسنجی کرد.

مکاتبین ما از حوزه های رأی گیری خلوت و یا صف کوتاه رای دادن از نقاط مختلف کشور گفتند. با این حال، وزارت کشور سریعاً و رسماً اعلام کرد که شرکت رای دهندگان در انتخابات ۶۰٪ بوده است. در عمل، پس از رأی دادن، شناسنامه مهر می خورد و در صفحات آن دیده می شود وهر وقت که لازم باشد می‌شود آنرا بازجوئی کرد. این مهر بیمه ایست برای آینده و آسایش خاطر،که از صاحب شناسنامه در محل کار و ادارات دولتی و یا برای ثبت نام در دانشگاه زیاد سؤال و فضولی نشود…
کیفیت و نتایج رأی گیری چه بود؟ چقدر احتمال دارد که تعداد رأی دهنده گان از ۶۰٪ کمتر باشد؟ در ایران ارقام قابل انعطاف می باشند.

بار دیگر آخوندها پیروز در انتخابات بودند، گرچه که لزوم داشت که داستان هایی با آب و تاب دستکاری شوند. بار دیگر مردم به ساز ولی فقیه، علی خامنه ای، رقصیدند. انتخاب بین بد و بدتر بود و این وضع عادی در امور کشور شده است. مردم تشنه دوران جدید و تغییر در سیاست‌های خفقان و ورشکست هستند: اقتصادی، مالی، فرهنگی و اخلاقی. اما هنوز بی تفاوت و تسلیم به سرنوشتی که آخوندها برایشان تنظیم کرده‌اند هستند.

این روزها بحث های زیادی در مورد تعداد اصلاح گرایان – میانه رو های منتخب و عقب رفتِ اصول گرایان- تندروها در رسانه هاست.

آیا واقعا اهمیت دارد؟مانند یک درخت سیب که همیشه سیب میدهد، حکومت اسلامی ایران تنها می تواند مستبد و و نوکر مستبد پرورش دهد. امروزه که در رسانه‌های بین‌المللی قال انتخابات ایران خوابیده است، مقامات ایران بهم «مردم‌‌ سالاری دینی» را تبریک می گویند و اضافه می کنند که:« مردم در لبیک به فراخوان رهبری شگفتی آفریدند و عمق مشارکت مردم در این انتخابات علاقه آنها به نظام و انقلاب را نشان می‌دهد.» دیگر، صحبتی از اصلاح گری نیست.

این امریست نگران کننده برای آینده. آیا هیچ اصلاح گری به ما گفت که چه چیز را اصلاح خواهد کرد؟ مؤمن خط امام که خود را میانه رو میگوید،ولی باورش چیست؟

«مردم‌‌ سالاری دینی»یعنی چه؟

کسی زورش به خر نمیرسید ، پالانش را میزد.
مجلس خبرگان: مَزهٔ سرسفره

در حاشیه انتخابات مجلس، برای “مجلس خبرگان” نیز رای گرفته میشد تا که آخوند و مجتهد سرنوشت مردم را مشخص کند. حتیٰ اگر یک ساده دل رای خود را به صندوق بیاندازد، اهمیتی و ارزشی ندارد. امر دیگر است: این یک کُشتی سیاسی و سَر بریدن بین آیت الله های عمده (اعظما) و کسانی که کمتر در الهیات و مذهب صحبتی دارند اما در مقامهای کلیدی سیاسی هستند. روحانی و هاشمی رفسنجانی دو مهرهٔ کار کشته از دسته دوم هستند. این دوره مجلس خبرگان ممکن است مجبور به انتخاب ولی فقیه و رهبر جدید ایران شود، اگر خامنه ای در طول چهار سال آینده درگذرد.

اگر حساب آن است که حکومت اسلامی جاویدان شود، باید آیت الله های جوانتری در مجلس خبرگان کرسی گیرند. پیرترین و لرزان ترین آنها، دو تا یزدی ها با برچسب تند رویی، “انتخاب” نشده اند. این دو نفر ضعیف و شاید هم از سن بالا دچار اختلال حواس هستند؛ زمان تمدید کرسی آنهاست.

مجتهد های جوان برای جاگیری آنها صف گرفته اند: آنها چیره دست تر از قدیمی ها و مهارت بیشتری برای عمل در و استفاده از روش های “قدرت نرم” دارند، بدون آنکه یک انگشت از زورگویی و قدرتی که ولایت فقیه به آنها می دهد بکاهند. برای رسیدن به اهداف خود، برای آنها، حسن روحانی و متحدان “اصلاح گر و میانه رو” نیروی مخالف نیستند. همگی، وفادار و استوار با دست در دست هم با رهبر کار خواهد کرد، زیرا که زندگی، قدرت و ثروت آن‌ها به ولایت فقیه بسته است و وقتشان هم زیاد است تا که سر فرصت برنامه‌های خود را پیاده کنند. هیچ تحت فشار کوتاه مدت، مانند چهار سال دوره انتخاباتی در غرب نیستند. هیچ کس اهمیتی را برای نوسان در “افکار عمومی” نخواهد داشت زیرا که آن چیزی است که در جمهوری اسلامی ایران به حساب نمی آید.

رئيس جمهور خوشرو و خندان ایران ممکن است چند معاملهٔ آب و نان دار بین کاسبان حلقه های پاسداران و مدیریت شرکت های بین المللی جور کند. (در حالی که برادرش سهم خود را جدا می گیرد.) گردشگران غربی شاید از ایران بازدید کرده و خوشحال به خانه باز گردند. اما تا زمانی که مردم آمادگی لمس و قبول واقعیت اوضاع کشور نباشند و به دستور های حکومت دینی و استبداد سنتی عمل کنند و خود را با زنجیر به بردگی رهبر ببندند، هیچ چیز در ایران تغییر نخواهد کرد. ولایت فقیه اصلاح پذیر نیست. «مردم‌‌سالاری دینی»، لالای جدید و پستانک نوی آخوندها برای خواب دیگریست.

قبل از انقلاب، معاملات ایران و شرکت های جهانی آب و نان دار روزانه بودند، خزانه دولت هم پر بود و گردشگران در همه جای ایران بودند.
در سال ۱۳۵۷ چه اتفاقی افتاد؟و چرا؟

Print Friendly, PDF & Email

Chronicles-from-iran-Heading-V3

We use cookies to improve our site for you. You can find more information in our data protection declaration. We do not collect personal data.