از هفته قبل با سرگشتگی و پرتگویی وزیر امور خارجه انگلیس، بوریس جانسون، در قبال پرونده نازنین زاغری رتکلیف صحبت از پرداخت پانصد میلیون دلار به جمهوری اسلامی برای آزادی وی از ایران است. گرچه صحبت از حبس نازنین زاغری بسیار است، هنوز در ذهن بسیاری از ایرانیان دو تبعه پایه این ماجرا رسوب نکرده است : هیچ شهروندی مستحق این رفتار از جانب دولت خود نیست.
دو تبعه های ایران: گروگان و چانه با صرفه
بزودی چهل سالی خواهد شد، که ایرانیان دو تبعه ای آلت دست رژیم اسلامی و استبدادی ایران هستند.
ایرانیان مقیم خارج از خود کیفیت قابل توجهی برای همسانی در غرب نشان داده اند. امروز، میلیون ها دو تبعه ایرانی در سراسر جهان پراکنده هستند و در حرفه خود موفق شده اند.
در میان ایرانیان ساکن در خارج بسیاری با خانواده های خود در ایران ارتباط دارند و گهگاه و یا مرتب به کشور مسافرت می کنند. سفر به ایران فقط با گذرنامه جمهوری اسلامی ایران ممکن است.
در طی اقامت خود، ایرانیان دو تبعه موظف به و مطیع قوانین کشور هستند. باید مانند میلیونها ایرانی ساکن کشور به ساز آخوند زورگو برقصند: اگر رژیم بخواهد، کارش ندارند و مسافرتش در آرامش و بدون دقدقه خواهد بود. اگر رژیم بخواهد که بیگناه را دستگیرش کند با اتهام دروغ و جعلی جاسوسی و خطر برای امنیت ملی، یا محارب اسلام، و یا هر بهانه دیگری که هوس کند، مسافر را به زندان انفرادی خواهد انداخت؛ همان طور که با هر بیگناه ساکن در کشور، رژیم خشونت ذاتی و قدرت اختناق خود را نشان می دهد.
اگر کسی بخواهد از ایران دیدار کند، لازم است که احتیاط کرده و هوای خود را داشته باشد زیرا که مهم نیست که کسی خطا کند ویا مثل نوزاد بیگناه باشد، هر کس و در لحظه ممکن است بازداشت شود.
دو تبعه ها در طی سفر خود به ایران، ساده لوحانه احساس امنیت کرده و اعتماد کاذبی به گذرنامه و تبعیت خارجی خود دارند. اکثراً از زندگی اجتماعی کشور قطع شدهاند و آگاهی شان به قصه ها و تعریفات خانواده و خاطرات خوش گذشته محدود است. در طول اقامت، خانواده ها برای خوشی و استقبال بچه خود که در خارج زندگی می کند، به خصوص اگر همسر خارجی با وی باشد، کوتاهی نمی کنند و روزها با دید و بازدید، مهمانی و سیاحت می گذرد. این مهماننوازی ماست.
در طول همین اقامت،جنبه های تلخ و ناخوشایند زندگی تحت سلطه آخوندی از مسافر پنهان خواهد شد: صحبتی از اختناق، سختی اقتصادی و یا فساد عمومی نخواهد شد. اگر هم بشود با «بیکاری عزیزم!حوصله داری! بیخود،این حرفها دروغ است، وضع خوب است!» صحبت ماستمالی می شود. این کم فکری ماست.
در چهل سال اخیر، چند صد بار از ایرانیان مقیم خارج شنیده ام: «باید هوای تازه نفس بکشم و روحیه ام از دیدار فامیل ایران قوی شود.» وقتی که آنها به خارج برگشتند، از آنها بخواهید که باره آخرین کتاب پر فروش منتشر به فارسی برایتان بگویند، و یا آنکه مقالات روزنامه هایی را که در طول اقامت خود خوانده اند تفسیر کنند. از اینها هیچ خبری نیست.امور داخلی ایران دیگر به آنها مربوط نیست. پس از بازگشت به خانه خود در غرب، دوباره مشغول زندگی و کار خودخواهند شد و اگر فرصتی شد، مقاله و یا گزارشی از ایران را در رسانه های غربی خواهند خواند.
ایران: ملک ولی فقیه و رهبر
ایران سرزمین گل و بلبل نیست. ایران در حال حاضر ملک انحصاری آخوندها شده است. در غرب می گویند که ایران یک کشور عظیم با مردم فوق العاده است، اما یک رژیم سرکوبگر دارد. از کجا رژیم شروع می شود؟ عظمت کی به پایان رسیده است؟ سرنوشت مردم و شخص دست کی است؟ آیا مردم عقاید خود را صادقانه و بی دقدقهٔ ارشاد و مفتش بیان می کنند؟ فعلاً فقط در بردگی و دست بوسی آخوند بی نظیر و فوق العاده هستیم.
برای توصیف دو تبعیت ها، و صراحتاً برای کسانی که هنوز پیوندهای خانوادگی قوی در ایران دارند، صفت های مناسب سادگی و بی آگاهی بی برکت، دلتنگی برای گذشته، عشق فرزندی، و شفقت و سخاوت خواهند بود. در طی سفرشان چه مرتب و چه گاهی، یک روز بدون خبر با آرامش خاطر در آسمان پاک و آبی رنگ، رعد و برق و طوفان زندگی شان را بهم می پاشد: شخص دو ملیتی در تهران و یا در فرودگاه قبل از رفتن به اروپا، توسط نیروی امنیتی جمهوری اسلامی بدون هیچ دلیل آشکار دستگیر و به مکان نامعلومی برده می شود. در این هنگام است که واقعیت تلخ و خشن کشور، یک حکومت اسلامی، استبدادی و اختناقی مثل بمب در میان خانواده و دل سوزان وی شخص می ترکد: ایران محل امن برای هیچ ایرانی نیست.
هرگز نباید فراموش کرد که آن شهروند و تبعه ایرانی است که در زیر لگد، امر و دستور آخوند له است، و ممکن است که هر لحظه و هر عمل شخص، تعبیر و تفسیر عوضی شده و پاپوشی ساخته شود.
سفارت ناتوان و ضعیف
در روز ها و هفته های اول پس از بازداشت فرد دو ملتی، خانوادهها به سبک ایران با «فردا انشاالله درست میشه، حالا شما با حاجی فلان صحبت کنید» ار دفتری به دفتر دیگر با خبر ساختگی میروند. «فردا» تمامی سرگردانی نیست. روز به هفته و هفتهها ماه میشوند و هنوز کمتر کسی از نزدیکان خبر صحیحی دارد. بعد از مدتی، کوتاه یا بلند، بستگی به خواست و هدف آقایون و ارزش زندانی، سفارت خارجی ملیت دوم در جریان گذاشته میشود و واقعیت تلخ دیگری آشکار میشود: خدمات کنسولی کشور دیگر (ملیت دوم) برای حفاظت از تبعه خود در ایران ممکن نیست. چرا که در اصل،زندانی تبعه ایران حساب می شود.

این نقطه در بولتن های “توصیه به مسافران به ایران” که از جانب وزارتخانههای امور خارجه کشور های غرب منتشر می شود، واضح و روان نوشته شده و حتیٰ شفاهی تکرار می شود. اما به ندرت شخص دو تبعه آن را در نظر می گیرد: «اگر خطایی نکنم که به دردسر نمیافتم ،چرا بیخود نگران باشم»؟
خدمات کنسولی کشورهای اروپایی برای شهروندان خود، به استثنای دو تبعه های ایران، بر خواسته و عملکرد مقامات ایران، عمداً مختل است. زمانیکه خارجی دستگیر می شود، بدون توجه به اهمیت اتهام، مقامات ایرانی بر پایه قراردادهای بینالمللی وظیفه دارند که سفارت را عاجلاً در جریان بگذارند. تعهدی که جمهوری اسلامی ایران سالهاست فراموش کرده است. اغلب، سفارت از مورد زمانی آگاه می شود که دوستی یا کسی از خانواده به سفارت اطلاع دهد.
معمولا دولت خارجی تلاش خواهد کرد که با نرمی دیپلماسی و بدون قال مقال عمل کند، به این امید که «سوءتفاهم و اشتباه» را می توان بدون سر و صدا از بین برد.
در عمل مقامات ایرانی سوءتفاهم و اشتباه قصدی است.
تعداد کمی از قضیه ها، فقط نوک آشکار کوه یخ، مورد توجه و گزارش رسانه های غربی قرار می گیرند. از سال ۱۳۵۸، در آرشیو مطبوعات از صدها نفر که قبل از عصر اینترنت گرفتار شدند گزارش وجود دارد. از زمان گسترش اینترنت، وضع متفاوت است و اطلاعات آسان در دسترس عمو م است.
دولت ایران برای دستگیری ایرانیان دو تبعه اهداف سیاسی دارد: برای فشار آوردن و حساب سیاست آخوندی را صاف کردن. قضیه معمولاً با باج گیری دولت ایران تمام می شود.ولی هیچ زمانی، نه دولت ایران و نه دولت غربی عموماً اذعان خواهد کرد که دریافت و پرداخت کرده اند.
زمانیکه که تبعه دو ملی به خانه اش در غرب باز میگردد، داستان کمتر پیگیری میشود و از جزئیات قضیه و چگونگی حل آن خبری نیست. اگر اندکی روایت شود، به ندرت توسط عامه خوانده می شود. اکثر “گروگان های سابق” ترجیح می دهند که سکوت کنند و جنجال تلخ را به فراموشی بسپارند.
باز هم تکرار میکنیم که ایران هیچ کشوری امن برای ایرانیان نیست، چه در مملکت زندگی کنند و به ویژه اگر افکار خود را بیان کنند و یا دو تبعه باشند و از فامیل خود دیدار کنند.
از زمان انتخاب حسن روحانی به عنوان رئيس جمهور، تعداد بازداشت دو تبعه ها افزایش یافته است. از زمان امضای برجام JCPOA (توافق هسته ای)، مقامات ایران برای زیبایی گردشگری و سیاحت، رسانههای اروپا را با تبلیغ پرکرده اند. اگر هر مطلب را باور کنیم ، هوای ایران پاکترین ، غذای ایران بهترین و ایران دوست داشته ترین کشور ها ست.
در ایران شاید همه چیز را عوض شود ولی قرار آن است که آب از آب تکان نخورد. از سال ۱۳۵۸، خط امام خمینی دنبال می شود. از اشتباهات لپی درس گرفته و آقایون با ظرافت و صبر بیشتر رژیم اسلامی اختناق را می گردانند. با تغییرات تاکتیک، بزک و مردم فریبی خط امام دنبال می شود. مردان مسئول کشور همه از یک دورهٔ اعتماد و از نزدیکان ولی فقیه هستند.
در چهل سال گذشته، ایرانیان خارج بر سر اختلافهای خود پا فشاری کردند و با یکدیگر جنگیدند. هرگز برای وحدت ملی و تشکیل نیروهای مشترک کاری نکردند. امروز، احتمال تغییر رژیم در ایران بسیار ضعیف است. هزاران گروهک (برخی از کمتر از ده عضو) وجود دارند که هیچ پیروی، چه در خارج چه در داخل کشور،ندارند. در شلوغی انتخابات ریاست جمهوری سال۱۳۸۸، رسانه های غربی جان کندند که کسانی را با شخصیت و اعتبار برای مصاحبه پیدا کنند. در انتخابات روحانی امکانات کم کمتر شد، و ولایت فقیه به آسانی یک “رئيس جمهور برای تغییر” به ناف عام بست.
بهبه!چه تغییری!
در این چند دهه گذشته، به ایرانیان خارج از کشور اعتمادی نبوده که اطلاع و برداشت صحیح در باره ایران داشته باشند. از زمان توسعه اینترنت، تعداد سایت های اینترنتی خبری اختصاص به ایران بیشتر شده است. ولی جمع کاربران در خارج بسیار محدود است و تاثیر آنها در داخل کشور صفر است.
افسانه،سکوت و توبه
در تمام این سالها، ایرانیان مقیم خارج اسطوره و دید رومانتیک از زندگی در ایران بر اساس قصه های فامیلی و شایعات تکراری بزرگان ساخته اند. این نمایی است که که نباید در حضور ایرانی به چالش کشیده شود، چون،نازک دل، زود به «تعصب» وی بر می خورد و هر قدر هم بحث اساسی و معقول باشد، قهر می کند. هر دو تبعه گروگان احتمالی ولی فقیه است.
ایرانیان داخل کشور پس بازداشت، سلول انفرادی و … از بین می روند؛ امید برای آنها نیست. دو ملتی ه، از تماس با خانواده و دنیای خارج قطع میشوند ولی امیدی است که پس از چندی، با آسیب کم، بر اثر فشار بین المللی و امضای “اعترافات” اجباری و توبه به بستگان تحویل داده شوند.
در جمهوری اسلامی ایران دو دستگی، بدجنس/تندرو/اصولگر برضد خوش جنس/ میانه رو/اصلاحگر وجود ندارد. همه از نسل آخوند و یک قماش هستند..
نازنین زاغری رتکلیف و دختر خرد سالش، آخرین افرادی هستند که به لیست طولانی گروگان گیری آخوند ها اضافه شدهاند: زهرا،گلنوش، جیسون، سارا، کمال، کورش، امیر، رامین، نسیم، طاهره …. فهرست طولانی است و در آینده طولانیتر خواهد شد.


همه آنها به ایران رفتند و بازگشتند؛ همگی مشتاق شناخت و تعریف عظمت ایران بودند. ساده لوحانه احساس امنیت و شادی کردند تا روزی که بازداشت شدند. دیر یا زود، اومرتا سکوت سنگین، شکسته شد و طومار دادخواست، بیشترین به امضای شهروندان غربی و کمترین با چند امضای ایرانی فرستاده شد. صدای ما ایرانیان کجاست؟
هیچ شهروندی مستحق این رفتار نیست. این موردی برای بحث نکات ظریف قوانین ایران و قوه قضاییه نیست. این فقط اعتراف به نقض حقوق بشر توسط یک گله جانور مذهب است. این بار گروگان ها، نازنین و گابریلا، مادر و کودک نویا مقدس ترین در هر تمدن بشر، هستند.
این فقط گروگان گیری وحشیانه شهروندان توسط یک رژیم بی پروا است که روز به روز جسورتر می شود زیرا که هیچ نیروی جلو گیر آن نیست.
زهر طعنه بسیار تلخ است چرا ایرانیان که از وضع رنجشان بیش است، بیشتر پیروی حکومت اسلامی استبدادی هستند: با سکوت خود، با چشم پوشی از حقایق و با بی تفاوتی آب به آسیاب آخوند می ریزند.
قدرت تغییر در دست ما ایرانیان است، اگر ما آن را بخواهیم. رکود و بی تفاوتی باعث شرم و خجالت ما است.
لطفاً ازسایت ذیل بازدید کنید:
https://www.change.org/p/david-cameron-mp-free-nazanin-ratcliffe