در ایران، باید برای کسب دموکراسی و آزادی بیان مبارزه کنیم.
آیا برای جایگزین استبداد محافظه کار حالیه، ولایت فقیه و دین سالاری، بینشی وجود دارد؟ تقبیح استبداد کافی نیست. فقط شروع کار است.
عدالت ایران بر شریعت است. از سال ۱۳۵۸، اصول آن راه نمای دادگستری و قوه قضاییه است. شریعت استبداد ولایت فقیه مستحکم کرد.
پاسخ مردم به ظلم، انکار آن و اطاعت در سکوت است. ایران تنها کشوری است که با وجود اینکه کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده است، حکم اعدام را در مورد مجرمان زیر ۱۸ سال هم اجرا میکند. این کنوانسیون اعدام و حبس ابد غیرقابل بخشش را برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع کرده است.
اطاعت شهروندان از حاکم مستبد به دلیل ترس از مجازات نیست بلکه به دلیل عادتی است که مردم عادی از فرمانبری دارند و اینکه بردگی بر آنان گوارا است. و تا زمانی که مردم از فرمانبرداری و اطاعت حاکم مستبد رویگردان نشوند، در اسارت خواهند زیست.
دموکراسی، قبل از اینکه با دستگاههای دولت اداره شود، در ذهن شهروندان ریشه دارد. یک نیروی درونی است که زورگویی را در هر سطح، چه خانگی و چه سیاسی، رد می کند. این حالتی از درک و شعور است که آزادی فکر و عمل مثبت و سازش را ستایش میکند. با سنتهای فرسوده تقلب نمیکند ویا با زورگو نمی سازد تا که احساس امنیت کاذب کند.
دموکراسی زمانیست که اکثریت آن را از صمیم قلب بخواهند و برای دست آوردن آن عمل و حرکت کنند.
دموکراسی است که جامعه ای را میسازد که همدلی و همبستگی جایگزین بی تفاوتی، خودپرستی فرقه ای و مذهبی است.
ایران دموکراتیک هنوز باید درک شود و سپس پرورش یابد.
شکست های ما برای مقابله با استبداد از ضعف داخلی و چند دستگی متعصبانه و منفی سرچشمه میگیرد.
دادگستری ایران نمودار فساد رژیم است. از ماست که بر ماست.