یک کار شناس می گفت: «ماهیت انتخابات ریاست جمهوری از طریق تبلیغات بگونه غربی، غیر اسلامی است چون به مردم امکان تامل و تفکر مستقل داده نمیشود.» دروغ وظیفه کارشناسان نوکر ولایت فقیه است.
گاردین، روزنامه چاپ انگلیس، در مقاله ای، «انتخابات در ایران: اپوزیسیون ؟ چنین کلمه ای در اینجا نیست» روحیه جوانان را دو هفته قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران چنین توصیف کرد: «بی اعتنایی، تحقیر، بدبینی ـ cynicism ـ ، دل سردی و ترس. جوانانی که شاید رای دهند و شاید هم رای ندهند.» نقل و قول از جوانانی که امسال در گاردین عقیده خود را بیان کرده اند، مشابه و تکرار سخنان جوانانی است که چند ماه قبل از انتخابات تقلبی سال ۱۳۸۸ نظر داده بودند.
در روایت خود از انتخابات تقلبی سال ۱۳۸۸ (احمدی نژاد)، ندا سلطانی (My stolen Face – 2012) بازگو می کند:« من رای خواهم داد […] ولی وقتی که انتخاب بین بد و بدتر است، چکار می شود کرد؟ [….] اگر به تاریخ انتخابات رئیس جمهوری این رژیم دقت کنید، همیشه یک کاندیدا هست که رُلش آدمِ خبیثِ قصه است. کاندیدایی که ایرانیان از وی متنفرند و در نتیجه تصمیم می گیرند که به مخالفش رای بدهند».
فاجعه انتخابات چهار سال پیش زاویه جدیدی را به گفتگوی جوانان امسال اضافه کرده است که گاردین چنین بازگو می کند: «ما برای [آقایون] مهم بودیم وحالا آنقدر مهم تر شده ایم که میلیونها دلار خرج لوازم ضد شورش، کنترل ردیابی تلفن و انترنت، تلویزیون مدار بسته و کنترل شلوغی [و غیره] کرده اند که ما را خفه کنند.»
رئیس جمهور باید در خط امام باشد
قصه های انتخابات سی سال است که تکرار می شود .در مقاله ای که کیهان در سال ۱۳۵۸ (سه شنبه دوم بهمن) چاپ کرد، تیتر آن چنین بود: «چه کسی اولین رئیس جمهور ایران خواهد شد؟» در متن مقاله آمده است: «هنوز هم بسیاری از رای دهندگان نتوانسته اند تصمیم قاطع خود را بگیرند». یک کار شناس می گفت: «ماهیت انتخابات ریاست جمهوری از طریق تبلیغات بگونه غربی، غیر اسلامی است چون به مردم امکان تامل و تفکر مستقل داده نمی شود.» نتیجه مقاله این است:« رئیس جمهور باید در خط امام باشد.»
کمی بعد، در سال ۱۳۵۹، روزنامه میزان (سه شنبه ۱۸ شهریور) از جانب رئیس جمهور منتخب، ابوالحسن بنیصدر،عنوان کرد: «آنان که هنوز باور ندارند، به این اجتماع بزرگ بنگرند و بخود آیند و بدانند که مردم ما مردمی نیستند که تماشاگر صحنه سازان و توطئه پردازان باشند. من بخاطر شما و در راه دین شما می ایستم. مقاومت می کنم و در برابر هیچ مشکلی جا خالی نمی کنم.» چند ماه بعد اولین رئیس جمهور از مملکت گریخت و به جمع فراریان از ایران و پناهندگان در غرب پیوست.
سی و چند سال بعد، به شکرِ مستکبر معظم، علی خامنه ای، ماهیت انتخابات تقلبی ما بسیار اسلامی است: معجزه آن است که هنوز ما ایرانیان، خصوصاً بانوان، می توانیم رای دهیم. حتی برای اینکه مسلمان مورد پسندِ دستگاه آخوندی باشیم خود را مجبور به رای دادن می کنیم. ولی آزادی انتخاباتی ما آن است که رای را با مداد، و یا خودکار و قلم، بنویسیم. باقی سناریو را آقایون نوشته اند و باید آن را اجرا کرد. نام یک دستبوس و چاپلوس ولی فقیه توی صندوق رای خواهد افتاد. اگر صدایمان را بلند کرده و قر بزنیم، بسیجی ها و دیگر آدم کش های دستگاه به خدمت ما خواهند رسید. اگر با تلفن و و انترنت درد دل کنیم، چاقوکش اسلامی زودتر از دانلود ایمیلی به خانه ما خواهند رسید. رئیس جمهور منتخب سال ۱۳۹۲ کاملاً در خط امام خمینی خواهد بود. یکی از اثرات گمراه کننده استبداد الهی ایجاد توهم دموکراسی به نام خدا است.
امروز، حتی روزنامه های تهران که بلندگوی استبداد هستند نمی توانند با هیچ گلابی بوی بدی را که از جمهوری اسلامی ایران بلند می شود بپوشانند. روزنامه اسرار: «گرانی ها قدرت خرید حقوق بگیران را نصف کرد»، «توجه نکردن به دستورات رهبری از گناهان کبیره است»، «نمایندگان [مجلس] آبروی خود را نبرند»، روزنامه جوان: «انصاف اصناف کجاست؟! قدرت خرید مردم نصف شده است». روزنامه ایران: «آزادی اندیشه در دانشگاه تهران نا دیده گرفته می شود،» و امثالهم. در این شرایط روحی، بی اعتنایی، تحقیر، بدبینی ـ cynicism ـ ، دل سردی و ترسِ جوانان و دیگران، مسن تر، را در بر گرفته است.
برای هر شهروند مسئول رای دادن وظیفه اجتماعی و سیاسی است. در هر دمکراسی رای دادن حق مسلم شهروند است. وی آزادی آنرا دارد که رای خود را بدهد ویا ندهد. این راه و روش هر آزادی خواهِ بیباک است. هیچ کس هم حق تحمیل به وی را ندارد. از طرفی دیگر رعایت حق الناس و مشروعیت شخصیت هایی، چه مرد و چه زن، که کاندیدا در انتخابات هستند از رای دهندگان بدست می آید. چندین ماه لازم است که نام کاندیداهای مقام برتر از سلسله های مختلف انتخاباتی در آمده و خود، عقاید و برنامه های شان را به مردم معرفی کنند.
انتخابات تقلبی: حق رای دادن به کس دیگری ندارید
فقط استبداد است که هشت نفر را از بین نوکران نزدیکش برای انتخابات لیست می کند و بعد به مردم میگوید: «حالا باید به حسنی و یا حسینی رای بدهید. حق رای دادن به کس دیگری ندارید. کار تان هم نباشد که آیا برنامه و یا اندیشه ای برای چهار سال آینده دارند یا نه. بیشتر از چند روز هم وقت ندارید که تصمیم بگیرید.» در چنین وضعیت ارتجاعی رای دادن بیهوده است. رای شهروند وقتی ضایع می شود که حق انتخاب آزادانه کاندیداها از وی قصب شود؛ چون از وی امکان تامل و تفکر مستقل گرفته می شود.
در چنین وضعیت ارتجاعی رای دهندگان فقط به سوگلی ولی فقیه رای خواهند داد، چه حسنی، چه حسینی. در چنین وضعیت ارتجاعی رای دهندگان به دستگاه پیغام میدهند: « شاید که کاندیدا های شما را نپسندیم ولی با روش شما راه می اییم؛ رای را که دادیم.» در روز انتخاب رای دادن به حسنی یا حسینی مهم نیست. کاسه همان کاسه است و آش همان آش؛ فقط هر قدر تعداد رای دهندگان بیشتر باشد، پیروزی برای استبداد ارتجاعی ولایت فقیه بزرگترخواهد بود.
سی و چند سال پیش، نسل پا به سی گذاشته حالی، ساده و هالو، توی خیابان ریختند و چون از شاه متنفر بودند به انقلاب پیوستند وعده های پوچ را بدون فکر بلعیدند، مانند: «ما پول نفت را در خانه هر ایرانی خواهیم آورد»، (خمینی، ۱۳۵۶)، «عدالت اسلامی برتر است »، (هزار ویک آیت الله از سال ۱۳۵۷). ما تا حال و همیشه در سیاست بر علیه کسی و چیزی متعصبانه حرکت کرده ایم ولی نتیجه ای از شعار های کاذب گرفته نخواهد شد.
هیچ چیزی حاضر و آماده در دمکراسی نیست که مثل خوراکیِ حاضر ـtake away/take out ـ از دکان خریده و به خانه ببریم و بدون زحمت ببلعیم. دستور عمل دمکراسی و آزادی شهروندان هر مملکتی در تاریخ آن مملکت نوشته می شود. بهترین راه حل ها برای فرار از تله جمهوری اسلامی از داخل ایران سرچشمه خواهند گرفت. ولی بی اعتنایی، تحقیر، بدبینی – cynicism ـ ، دل سردی و ترس امروز ما ویرانگر هستند. این روحیه منفی دانه های استبداد فردا را خواهند کاشت. متضاد این کلمات راهِ آزادی از بند آخوند و از سنت گرایی های و هرز را باز خواهند کرد.
«ولی وقتیکه انتخاب بین بد و بدتر است، چکار می شود کرد؟» خیلی کارها می شود کرد. اولین قدم آن است که رای ندهیم. زیرا که هیچ کدام از کاندید های ریاست جمهوری ارزش رای و اعتماد را ندارند.
نوشته: فرزاد م. (سراب، ایران) تنظیم و تطبیق: آلبرتین احمدی