در یک نامه سرگشاده، آلبرتین احمدی به اظهارات علیرضا پناهیان،حجت الاسلام و ستاره ای درخشان برای استحکام استبداد ولایت فقیه جواب می دهد.
علیرضا پناهیان در مجلسی تأکید کرد: (www.farsnews.com_news_13930529000139 -از وب سایت حذف شده است) «غرب زدهها برای ما فرقی با تکفیری ها و داعشیها ندارند و این را امام راحل به ما یاد داده است. این افراطیهای جنایتکار برای ما هیچ فرقی با لیبرالها نمیکنند. هر دو دو لبه قیچی هستند برای از بین بردن خط میانهای که مظلومانه در حال مقاومت است. […] اینقدر به زندگی نچسبید، علیه تکفیری ها و غرب زدهها قیام کنید. غرب زدهها ستون پنجم صهیونیستهایی هستند که در غزه دست به این جنایات زدند و غرب زدهها روسیاه تر از آن هستند که کسی بخواهد از آنها دفاع کند. […]»
در همان روز، خبر سربریدن جیمز فولیی، James Foley ، خبرنگار آمریکایی، توسط جهادی های وحشی و بی دین و ایمان داعشی مسلمان، دنیا را تکان داد. هیچ مهم نیست که این دو مورد اتفاقی با هم باشند و یا اینکه علیرضا پناهیان خصوصاً گفته باشد. مهم آن است که آخوندهای تهران هیچ فرصتی را برای تحقیر ایرانیان مقیم خارج و پناهندگان از استبداد اسلامی به غرب را از دست نمی دهند. و آنها را خائن به مملکت میدانند. این پست فطرتی و نانجیبی که خاصه آخوندها است، آنقدر تکرار شده که حتا ایرانیان مقیم خارج، طبیعتاً مستعد به تنبلی فکری و رکود، آنرا در ذهن خود پذیرفته اند و برای آنها بهانه ای شده است که هیچ گام مثبت برای اتحاد و بنای یک قدرت قابل قبول برای مقاومت به استبداد اسلامی بر ندارند. کندی و بطئي باعث آن شده که گمان دارند که فقط دگرگونی از داخل ایران باید انجام پذیرد. همگان ـ بغیر از آخوندها ـ فراموش کرده اند که پایه و شالوده انقلاب اسلامی اول در نجف (عراق) و بعد در نوفل ـ لوـ شاتو (فرانسه) ریخته شده و تجهیزات آن کمتر ازداخل ایران بوده است. قم یدک نجف بود نه بر عکس.
* * * * * * * * *
علیرضا پناهیان گرامی،
این نامه عمیق ترین نارضایتی مرا با سخنان اخیر خود در تهران ابراز مکند. دلیل این است که من خود را یک ایرانی، غرب زده و لیبرال رامیدانم.
چند کلمه در مورد خودم بگویم: در ایران به دنیا آمده ام، و در یک استان در میان مردمی پرورش یافته ام که که رژیمی که شما آنقدر با شورو هیجان مدافع آن هستید، خوار می داند و سرکوب می کند. تا حال به یک دوجین کشور مسافرت کرده ام؛ چه در بخش دولتی و چه خصوصی، در شش کشور مختلف زندگی و کار کرده ام. سه زبان را مسلط هستم و دیپلم هایم در اقتصاد، تاریخ و علوم سیاسی است. لحظات سختی را با مردمی که برای بقای فامیل و خود جان می کندند، تقسیم کرده ام. در میان بحران و مصیبت، نان و نمک آنها خورده ام.
“غربی زده” برای من به این معنی نیست که شخصیت ایرانی خود را برای یک هویت غربی ظاهریِ برتر قربانی کنم. ترکیب این دو هویت برایم بدیهی است. می توانم تصور کنم در مواردی غربی زده به معنای آن است که فقط زندگی برای کارو کسب درآمد است تا که بتوان پول را برای خرج چیزهای بیهوده هرز کرد و زندگی خود و فامیل را قربانی ابتذال کرد. امثال آن در کشور خودما هم هست؛ این درذات طبقات معتاد به کار در برخی از کشورهاست. ولی دنبال این مسیر برای من نیست. با این حال، به عنوان یک مهاجر و پناهنده به غرب از رژیم شما در این سی و پنج سال گذشته، میتوانم تصدیق کنم که همجوشی بین تبارایرانیم و نکات مثبتی که از زندگی در غرب یاد گرفته ام، ارزشمند است. نگاهی به ساده ترین امر بیاندازیم: قرار ملاقاتی را درسر ساعت گذاشتن و سر وقت رسیدن بدون آنکه هزار و یک دروغ برای دیر رسیدن بسازم؛ به قول خود احترام گذاشته و سر حرف خودم با آرامش می ایستم، و صادقانه فکر خود را بزبان آورده بدون آنکه ترس از خشونت لفظی ـ فحش، یا کتک و شکنجه داشته باشم. من معتقدم که شما می توانید شخصا گواهی دهید که اینها در پایه فرهنگ امروزه ایران نیستند. در ایران امروزه، ما دیواری چندین متری بلند دور خودمان کشیده ایم ، در محدوده پژمرده ایم، وحس استدلال، منطق، و واقع بینی را از دست داده ایم.
بنابراین گفتن «غرب زدهها برای ما فرقی با تکفیریها و داعشیها ندارند و این را امام راحل به ما یاد داده است. این افراطیهای جنایتکار برای ما هیچ فرقی با لیبرالها نمیکنند» بیشتر از یک حرف مفت و پوچ نیست.
ایرانی «غربی زده» انسانی است که اگر چشم و دلش را باز کند، میتواند بهترین امتیازات را از دو جهان حس کرده وانتخاب کند. بسیاری از ایرانیان «غربی زده» با افتخار، ـ و با فروتنی ـ، آماده آن هستند که تجارب خود را، چه تلخ وچه شیرین، با هر شهروندی، چه ایرانی و چه غربی تقسیم کنند.
علیرضا پناهیان گرامی، شاید که بزرگی آنرا داشته باشید که به گفته ام توجه کنید: مانند بسیاری دیگر ایرانی «غرب زده»، من خود را ایرانی میدانم، وتا آنجا ایرانی هستم که برای کشورم بمیرم ، اگر که مردن من برای بهبودی از وضع ویران و بی سامان حالیه بکار آید.
من صهیونیست نیستم. باور دارم که مردم متفاوت می توانند و باید با هم ساخته و در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنند. سیاستمداران آمریکایی و اتحادیه اروپا را که با یک دستور کاری پنهان در سیاست خارجی خودسر هستند، دوست ندارم. سیاست های واقع گرایانه ـ realpolitik ـ و بدبینی cynicism در روابط بین المللی را که در آنها انسان فراموش شده و قربانی میشود، دوست ندارم. از رژیم فاسد عربستان سعودی، متنفرم. از وحشی گری داعشی، جهادی، حزب اللهی، بسیجی و اسلام گر خشک موئمن، منزجرم. از ظلم و خشونت درحق مردم بی گناه، مشمئزم. از تعصب پوچ وافراطی غربی درمصرف گرایی و فردگرایی تا حد خودپرستی، و ازسرمایه داری کابوی – cow-boy capitalism – که در آن دلالان بانک، اقتصاد را به گروگان گرفته اند، فراری ام. از سردی فن سالاری – technocracy -، بیزارم. همانطور که میتوانید مشاهده کنید، شما و من خواهیم توانست در باره این مطالب بحث کرده و گپ زنیم.
اما از بسیاری موارد در ایران حالیه، آنطور که شما و امثال شما در قالب ریخته اید، مشمئزم. چه گوئیم از فساد گسترده؟ چه گوئیم از ستم فرقه شیعه در قبال بهائی، مسیحی، سنی، زردشتی و … ؟ چه گوئیم از قوم پرستیِ سیاسیِ خمینی ها، خامنه ای ها، لاریجانی ها، هاشمی رفسنجانی ها و امثالهم ؟ چه گوئیم از آزار و جور به اقوام مملکت ما، کُرد، بلوچ، عرب و … ؟ چه گوئیم از غدغن بودن آزادی بیان؟ چه گوئیم از تبلیغات مستهجن و گسترده و شستشوی مغزی بی حیای ولایت فقیه؟ چه گوئیم از انزواطلبی بین المللی و هارت و پورت بیجا؟ چه گوئیم از کتمان و دروغ در امور عمومی، اجتماعی و سیاسی؟ چه گوئیم از انتخابات تقلبی و ساخته؟ چه گوئیم از مسدود کردن آینده و نابودی امید نسل جوان؟ چه گوئیم از دروغ مورد حفظ شأن زنان در حالی که آنها را شهروندان دست دوم کرده و از آنها بندگانی برای مردان ساخته ایم؟ چه گوئیم از دروغ، ریاکاری، و دو دوزی عمومی؟ چه گوئیم ازخفت سبد کالا که مردم را به حقارت و گدایی محکوم کرده است؟ آیا شما، با صداقت، تائید خواهید کرد که این ها هم هست؟ و اگر به این ها واقف هستید، آیا شما راضی و مفتخرهستید؟
می توانم در برابر آنچه که در جوامع غربی را دوست ندارم و نمی پسندم، از طریق صندوق های رای گیری مبارزه کنم.
نمی توانم چیزهایی که من در ایران امروزه است و دوست ندارم از طریق صندوق های رای گیری مبارزه کنم. زیرا ولی فقیه و سرور شما، علی خامنه ای، اجازه آزادی در بیان را بمن نمی دهد.
من شیطانی نیستم که بخواهم کشور خودم را به زانو در آورم. من از آینده ای خوش و روشن برای آن دفاع می کنم. آینده ای که ساخته شود با ید با دلخواهی و توافق تمام ایرانیان از هر مذهب، دین، قومیت و جنس باشد. من باور دارم که لیبرال بودن به آبادی کشور کمک خواهد کرد و آن را به جهت مثبت حرکت خواهد داد. از شما انتظار ندارم که گپ مرا کاملاً درک کرده و یا با همه دیده های من موافق باشید. اما احساس می کنم که صحبت و دیالوگ بین شما و من بسیار مهم است تا که ایران را حرکت داده و از این پوسیدگی مردنی در آییم. مطمئنا، شما باید نکاتی را که در افکار و استدلال من فراموش شده اند به من یاد آوری کنید. بالعکس: مسلم است که شما نکاتی را فراموش کرده اید، من آنها را به شما یاد آوری کرده و خواهم کرد. بنابراین، وجود من، غرب زده و لیبرال برای شما لازم و حیاتی است.
تکرار میکنم: گفتن «غرب زدهها برای ما فرقی با تکفیریها و داعشیها ندارند و این را امام راحل به ما یاد داده است. این افراطیهای جنایتکار برای ما هیچ فرقی با لیبرالها نمیکنند» بیشتر از یک حرف مفت و پوچ نیست. بدتر، مضحک است واحترام را از شما می گیرد تا که مرا خوار کند. بیایید که از حماقت و خریت اجتناب کنیم.
نفرت احمقانه، غریب و متناقض شما از ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، کشور ما را مجبور به قبول یک اتحاد شیطانی و ویرانگر در خاور میانه کرده است. با کمک های استراتژی، به همان اندازه احمقانه، غریب و متناقض کشور های غربی، درب های جهنم در خاور میانه باز شده است.
هیچ حسابی را با زور و خشونت حل و فصل نتوانست کرد. آنهایی که در این باور بوده اند دیر یا زود شکست خورده اند. بیایید که ما راه نفرت و دشمن سازی را ترک کنیم. انقلاب اسلامی در ایران از نفس افتاده و برای همیشه تمام است، فقط با زور و هول سرپاست. ما نمی توانیم به عنوان یک ملت، آینده ای مطمئن با استبداد مذهبی و وعده های برآورده نشده بسازیم.
بیایید که کشوری بسازیم که در آن زندگی شیرین، بدون ترس و وحشت خواهد بود. کشوری که در آن جوانان با افتخار به کشور خود بزرگ خواهند شد، به افکار خود وفادار خواهند ماند، و آماده برای به تقسیم تجارب تلخ و شیرین خود با دیگر افراد از کشورهای جهان خواهند بود.
من هیچ تیغ برنده و شمشیر ندارم. لبه قیچی هیچ احمقی نیستم.
من فقط قلم و کلام خود را دارم .
صادقانه
آلبرتین احمدی – ایرانی، غرب زده و لیبرال
بیشتر بخوانید:
Iran cleric: Westernized Iranians no different from IS