مبارزه با اسلام سیاسی

مرگ و فاتحه برجام

فاتحه بدون افسوس: مرگ برجام فرصتی است که از ثمر اصالت تمدن چند هزاره خود بهره گیریم و از شر حکومت گمراه ولایت فقیه و رژیم بی کیفیت خلاص شویم.

مرگ و فاتحه برجام

دونالد ترامپ هیچ کمی از آیت الله های عقده ای و لجوج ما ندارد که وقتی سوار خر شیطان می شوند، عاقل حریف شان نیست. ذلت چرت و پرت ترامپ و پستی پرت و پلای خامنه ای یک است. رهبر به هر پوشی می چسبد که بتواند خود را از مخمصه بیرون کشد. مرگ برجام فرصتی است که از ثمر اصالت تمدن چند هزاره خود بهره گیریم و از شر حکومت گمراه ـ kakistocracy ولایت فقیه که توسط بدترین و گستاخترین شهروندان و با حداقل کیفیت و مهارت اداره می شود خلاص شویم.

فاتحه برجام بدون افسوس

در روز ۱۸ اردیبهشت ماه، جهان شاهد تصمیم رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ ، و خروج کشورش از برجام (JCPOA) بود. بار دیگر، ترامپ، سر خود، سوگند رسمی کشور خود را شکست. ترامپ هیچ کمی از آیت الله های عقده ای و لجوج ما ندارد که وقتی سوار خر شیطان می شوند، عاقل حریف شان نیست. چون ترامپ با برک اوباما لج دارد، بقیه دنیا چوب می خورد.
دو هفته بعد، ۳۱ اردیبهشت، مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، به تشریح دستورالعمل واشنگتن در قبال ایران پرداخت و کشور را به اعمال “شدیدترین تحریم‌های تاریخ” تهدید کرد.

در حال حاضر، ایران منتظر عکس العمل اروپا، چین و روسیه، دیگر امضا کنندگان برجام است. به نظر می رسد که تا حال پشت برجام ایستاده‌اند. ولی هیچکدام قادر به ایجاد یک چارچوب اساسی برای ثبات و صلح در خاور میانه نیست.
برای اروپا، خروج آمریکا از برجام، بخشی از حرکات دیگر ترامپ برای شکستن موافقتنامه های بین المللی غیرقابل قبولش است. از سال های بعد از جنگ جهانی دوم اروپا و آمریکا در شبکه‌های بغرنج سیاسی و تجاری گره خورده اند. تعصب، سر سختی و خودگرایی ترامپ،کشور های اروپایی را مجبور به تجدید نظر در نقش و مسئولیت های بین المللی شان می کند،گرچه، رهبران اروپا سرگردان هستند که چگونه روابط خود را با احتیاط مرور کنند. در هر صورت و در کوتاه مدت، کشورهای اروپایی حاضر نخواهند بود که منافع خود را بخاطر جمهوری اسلامی، به خطر بیاندازند. چین و روسیه هم قبل از عمل، حساب خود را خواهند کرد. برای همه حفاظت از منافع خود مهمتر از خواسته های رژیم ایران است. ولی تا حال، هیچ کدام از آنها قهرمان حل مشکل در خاورمیانه نیست. اگر هم کج دار و مریز با راه حلی توافق کنند، تخم بحران و هیولا دیگری را خواهند کاشت.
با پیشگیری انرژی هسته ای، ولی فقیه و دولت روحانی برای هدف «پیروزی و صادرکردن انقلاب اسلامی» تکاپو می‌کنند و کاری به منافع دور مدت ایران ندارند. تا زمانی که بتوانند سر مردم با پنبه اسلام ببرند که سختی اقتصادی را بپذیرند، برای کشور دل نخواهند سوخت. کسی پرسیده است که کیک زرد، آب سنگین و دیگر بساط اتمی و موشکی تا حال چه درد کشور را مرهم گذاشته اند؟  کسی پرسیده است که بهای پشت گرمی بشراسد سوری چقدر از بودجه آباد کردن داخلی کاسته است؟

آرمان های استعماری ولایت فقیه ایران

مهم نیست که روحانیون چقدر خودشان را قدرتمند تصور کنند، در چهار دهه اخیر،ایران تحت رهبری آنها، قادر به ایجاد روابط قوی بر مبنای مبادله و اتحاد نشده است. علاوه بر این، خود را از محور تجارت جهانی کنار کشیده است. آقایون خواب آن روز را می بینند که با صادرکردن انقلاب اسلامي، رژيم در بلندمدت، اعتبار و نفوذی مشابه چین و روسیه و آمریکا خواهد داشت. فرجام تهدید،لاف و دشمن تراشی فقط سر به سنگ خوردن است.

از بیست سال پیش، دین پرستی و آرمان های مذهبی سرمایه کشور را حیف و میل کرده اند: فقر، بیکاری و تورم حکمفرما هستند. روحانیون با پیروی از خط خمینی، از شهروندان سوء استفاده کرده و از آنها بازیچه برای اجرای سیاست نکبت خود در خاور میانه ساخته اند. دمکراسی آن است که دولت به مردم خدمت دهد، استبداد ولایت فقیه آن است که مردم کالای یک‌بار مصرف و بندهٔ دسیسه کاران سلسله شیعه باشند.
شهید پرستی از مزدوران «شهدای حرم» چه مشکل داخلی را حل کرده است؟ سینه زدن، صلوات فرستادن، تسبیح گرفتن و نذر کردن، قدرت خلاقی و فکرِ عام را اخته کرده است. مردم خواجه های اندرونی آقایون شده‌اند.

ایران سال هاست که میخواهد با مزدور پروری و حامی گرایی (clientelism) در خاورمیانه سلطه کند. اما تا حال فقط بر تقسیمات داخلی، درگیری و فساد آن مناطق افزوده است. چوب این جسارت ها را ایرانیان میخورند که باعث دو آتشه شدن آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی شده اند تا که رویای سرکوبی رژیم ایران بپرورند.  مجاهدین خلق (MEK)، مکتب ویرانگر و رهبر پرست، تا زمانیکه ثروت تار و تیره شان بتواند به امثال جان بولتون و رودی جولیانی باج دهد، قوز بالا قوز و کَنه ملت است.
اگر این سه کشور، در محوری متحد شوند و مجاهدین خلق را جلو برند، رفیق مردم ایران نخواهند بود. کمک آنها برای تعویض رژیم ایران بدهکاری آتیه است که باید پرداخت شود و ملت را گرو استبداد دیگری خواهد کرد. تغییری که ما نیاز داریم باید از دل کشور آید و از چشم انداز ملی صورت گیرد.
برجام راه باریکی را برای امید شهروندان به دنیای خارج باز کرد.اما بیشتر از آن به رژیم نفس حیات داد‌. هر چند متناقض، برای بقا و سرنوشت رژیم با برجام یکی شد. قدرت یک کشور نباید فقط تحت یک توافق باشد؛ اگر که توافقنامه تباه شود، برای کشور دام می‌شود. همانطور که امروز برجام تله شده است و رژیم به هر پوشی می چسبد که بتواند خود را از مخمصه بیرون کشد.
تاسف آن است که ما به راحتی اسیر زورگو می شویم و ذکاوت اجتماعی را از کوچکی پرورش نمی دهیم. تلاش های جمعی، همکاری، و رقابت سالم که هسته توافق عام را شکل می دهد، از ذهن و فرهنگ ما دور است. قدرت یک کشور عصاره کیفیت اجتماعی و مدنی اش است نه تکیه بر ترس، چاپلوسی و فحش. قدرت کشور در آن است که عوامل سر زنده، مثبت و شایسته خود را تشویق کند نه آنکه آنها را به انزوا و تنهایی محکوم کرده و زنده بکُشد. سپس مرده پرست، فقط روز تشییع جنازه آنها در خیابان جمع شود و داد سخن دهد.
شهروندان ایرانی باید بدون اطاعت از دستورات استعماری آخوند و یا بدون رفاقت با گرگ فتنه گر، به دنبال حفظ منافع ملی کشور باشد. شکست و خواری ما از آن است که حرافی و تکبر را بر حرکت و عمل مثبت ترجیح میدهیم.

دستیابی به یک امپراطور شیعه بلندپروازانه، رویای شیرین هر آیت الله بوده و هست. اگر در این روند لازم باشد که روحانیون با شیطان هم بستر شوند، سختی و ذلت را به مردم ایران و یا سوریه و یمن تحمیل کنند، و با کودتا، نظامی را رئیس جمهور کنند و حتی با تمامیت ارضی ایران قمار کنند، مکث نخواهند کرد.
برای سلسلهٔ ولایت فقیه، خرج کردن برای تقویت نیروهای سپاه پاسداران وفرستادنشان به کشورهای خاور میانه، تهیه کردن سلاح های پیشرفته و تعلیم شبه نظامیان مطبوع است. آنها می خواهند یک بازیگران مهم بین المللی باشند، حتی اگر آنها شهرت خود را بر کشورهای ویران و یا خرابه ایران بسازند.
حافظه عام  کوتاه است و اخبار زود کهنه و فراموش میشوند. تحریم ها باعث شدند که روحانیون بر سر میز مذاکره نشسته و برجام را امضا کنند. فرصتی شد که رژیم پول نقد دریافت کرده و به دستگاه خود روغن زند و قانونیت در سطح بین المللی بدست بیآورد. پرزیدنت باراک اوباما هم کوتاه آمده و با محمد جواد ظریف ساخت.
همه امضا کنندگان چیزی فراتر از توقف ساخت بمب هسته ای در ذهن داشتند. باراک اوباما باید یک معامله چشمگیر برای اصلاح خطاها و از دست دادن اعتبار آمریکا در خاورمیانه نیاز داشت. برای اروپایی ها، فرصتی بود که کالا و خدمات خود به بازار ایران با هزینه کم صادرکنند. ناظران آگاهی مانند روسیه و چین، در انتظار فرصت هایی برای دست اندرکار شدن بیشتر در صحنه خاور میانه بودند.
برجام «کاچی به هیچی» معامله ای بود و همهٔ امضا کنندگان آن را به عنوان تاریخی تحسین کردند.
امید ایرانیان از برجام بهبود اقتصادی آشفته بود. دور از تفکر به اهمیت بمب هسته ای و نگرانی های بین المللی، برایشان برجام فقط فرصت گرانبهایی بود که شاید قطره ای از منافع احتمالی آن به جیب مردم برسد. احیای روابط سیاسی آرام و متین با غرب و یا گریختن از زیر کفن افکار و زورگویی های اسلامی، ثانوی بود.

در تابستان سال ۱۳۹۴، دهها یادداشت تفاهم بدون پشتوانه مالی ایران امضا شد. وزرای دولت روحانی آن زمان کلی دری وری به حلق مردم فرو کردند. از آنجاییکه ایران هیچ پولی برای وثیقه نداشت، تدبیر و طراحی پشتوانه مالی برای جلوگیری از اثرات تحریم های باقی مانده بین‌المللی لازم بود. ولی بانک های بزرگ بین الملل که در آمریکا فعالیت دارند از دخالت و سرمایه گزاری امتناع کردند.
در اروپا، برای ایجاد اعتماد به ایران، ماهیت استبداد دین سالاری دست کم گرفته شد. اتحادیه اروپا و واسطه های ایرانی مرتبط به رژیم در هر فرصتی تکرار کردند که اگر شرکت های چند ملیتی بتوانند در بازار ایران سرمایه گذاری کنند (یعنی کالاهای خود را که بیرون ایران تولید شده با نفع در کشور بفروشند)، رژیم فضای اجتماعی بازی را بوجود خواهد آورد و نسل جوان و سر زنده با استقلال و آزادی در رشد اقتصادی سهیم خواهد شد.
سالهاست که این استدلال نادرست را از جانب سیاستمدارها و تاجران می شنویم. آنها به دنبال باز کردن بازار برای شرکت های چند ملیتی خود در رژیم های دیکتاتوری و بسته مثل ایران هستند. این قراردادها به شرکت های خارجی و دار و دسته محلی اجازه می دهند که بازارشان را رونق دهند و نفع را از کشور خارج کرده و در کشورهایی که پرداخت مالیات کم است، از چشم عام قایم کنند.
حالا، اگر مردمی که زیر استبداد هستند با شهوت درآمد خود را صرف خرید کالاهای مصرفی کنند در حالیکه صدها شهروندان منتقد و فعالان سیاسی خفقان گرفته و یا در زندان کشته و یا می پوسند، سیاستمدار دموکراتیک ترین کشورهای ککش نخواهد گزید. برای مستبدین آن کشور فرش ابریشم پهن خواهد کرد.

برجام: چه تغییری در ایران؟

قبل از آنکه بهره چشم گیری از برجام گرفته شود، چهار فرد دو تبعه ایران -آمریکایی که تحت اتهام جعلی جاسوسی در زندان می پوسیدند، مبادله و از ایران به آمریکا روانه شدند. آنها از تراشه های چک و چانه برجام بودند. از امضای برجام سه سال گذشته است. با همکاری ماموران اطلاعات و قوه قضاییه، اتباع دو تبعه دیگری دستگیر و به زندان انداخته شده اند؛ تا روزی شود که با پرداخت باج به جمهوری اسلامی ایران، آزاد شوند. قوه قضاییه ایران در تباه دست کمی از دستگاه مالی و دیگر قوه های رسمی و غیر رسمی کشور ندارد.

در حالی که وزیر، وکیل، صاحب منصب و روحانیون ایران مثل سگ و گربه یقه یکدیگر را پاره میکنند، و بهم تهمت زده و با لج، حسودی و عقده به جان هم افتاده اند، با استفاده از الگوی اصول گر و اصلاح طلب، آقایون معرکه گرفته‌اند تا که ذلت چهل سالهٔ کاستی ها و ناتوانی های اداره مملکت را استدلال کنند. فقط خامنه ای است که امرش امر است و هر وقت صدایش بلند شد، همه ساکت شده، فوراً به خاک می افتند تا که پایش را ببوسند.
حالا خامنه ای اصول گر است یا اصلاح طلب؟ وی قبل از آن که محمد جواد ظریف از وین به تهران برگردد، در تیرماه ۱۳۹۴، فوراً خط و نشان کشید: «به آمریکا اعتمادی نیست؛ ما به آمریکا سیلی میزنیم؛ ما برجام را آتش میزنیم اگر…»
در کمتر از سه سال، می توان یک فهرست طولانی از «اگر» و خط و نشان های رهبر مستکبر نوشت. لفظ «برجام» در ایران شد طلسم و ورد، تا تکرار شده و مثل نخود در هر آشی ریخته شود. بگذریم که برای پیشرفت اساسی با اصول برجام، سیستم بانکی پوسیده و گنگ ایران که دروازه پول شویی را باز نگه می دارد، بجز حرافی، صحبت مفیدی شنیده نشد. بگذریم که از فضای خفقان و بوی مستجن رکود و فساد کاسته نشد. بگذریم که آزادی بیشتری برای بانوان و جوانان بدست نیامد.

گره پول نقدی که برجام بازکرد به حساب سپاه پاسداران ریخته شد تا که صورتحساب های عقب افتاده به طلبکاران این  دیوانگی هسته ای آقایون پرداخت شود؛ تا که «صنعت» موشک سازی رونق یابد، شبه نظامیان و مزدوران طلب خود را بگیرند؛ تا که پول بیشتری برای ماشین تبلیغات رژیم اسلامی در نظر گرفته شود مانند سازماندهی زیارت ها در داخل و خارج کشور و تأمین منابع صدها ستاد اسلامی فلان و بهمان.
صرفنظر از سرمایه هایی که از طرف شرکت های آلمانی و خصوصاً فرانسوی (رنو، SPA و توتال) وعده شد، هنوز اساساً چیزی به اقتصاد مردنی ایران تزریق نشده است. هنوز سیستم مالی و بانکی در دست سپاه پاسداران است و قدرت آنها هم افزایش یافته است تا حدی که بدون تردد سمت ریاست جمهوری را در دوره آینده می طلبند.
حکومت های استبدادی ما، یکی بعد از دیگری، عامل اصلی فرار مغزی کشورمان هستند. شخص حرفه ای، یا یک دانشگاهی که به روشن فکری صادق و مدافع آزادی اندیشه است، ترجیح می دهد که در یک کشوری کار کند که از اعتقادات و افکارش دائماً تفتیش نشود و بتواند افکارش را آزادانه بیان کند، بدون آن که آیت الله ابلهی و یا پاسدار بی خردی از آن انتقاد کند، به وی تهمت زنندهٔ محرب وجاسوس زده و جانش را بخطر بیاندازند. سرنوشت کاوه مدنی و عباس عدالت، آخیرین نامهای قربانی سیستم کرم خورده، چگونگی فرهنگ بی عرضه پسند و بی لیاقت پرور کشورمان آشکار میکند.
ولایت فقیه، جمهوری اسلامی ایران، در فرهنگ سیاسی نام دیگری دارد: حکومت گمراه ـ kakistocracy  که یک سیستم دولتی است که توسط بدترین و گستاخ ترین شهروندان و با حداقل کیفیت و مهارت اداره می شود.

مبالغی که از حساب های مسدود ایران توسط برجام رها شدند (و کمتر از گنج قارونی است که روحانیون تصور و طلب می کنند) اگر توسط دولت مورد استفاده قرار می گرفت، شاید که می توانست با سرمایه گذاری در داخل کشور، برای اقتصاد خرابه و مردنی ایران مفید باشند. ولی طبق معمول بجز حرافی کار دیگری نشد و از سه سال پیش تا حال با بی برنامگی، سردگمی و بی عرضگی شرایط اقتصادی، مالی و محیط زیست وخیم تر شده اند و بر توده پرونده های نقض حقوق بشر دولت روحانی اضافه می شود.
علاوه بر این، رژیم آزادانه به کشورهای خارجی اهانت می کند، با وقاحت یک لات هرزه از فرستادهای شان ایراد بیجا می گیرد و سپس انتظار دارد که احترام هر بچه آخوند عقده ای را بگیرند. چند بار محمد جواد ظریف، در محافل خارج دروغ گفت؟ چند بار به جای مذاکره، وزرای ایران تصمیم گرفتند که از هر کمبود قانونی و یا با تقلب سوء استفاده کنند؟ محیط سیاست بین الملل پاک نیست ولی قبل از آنکه به دنیا درس طهارت از ایران داده شود، وضع خود را بدانیم.

جنس ایرانی بخرید!

چه میشود وقتی که یک دسته روحانیون که برای ثروت و قدرت له میزنند، دستشان به کندو عسل می رسد؟
آنها عسل را حیف و میل می کنند، زنبورها را می کشند و کندو را ویران میکنند و بعد دنیا را برای خرابکاری خودشان مقصر دانسته و سرزنش می کنند.
رهبر مستکبر انقلاب در سخنرانی سال نو به شهروندان فرمان خرید جنس ایرانی داد. همانطور که سال پیش دستور به «اقتصاد مقاومتی» داد.
اما، در اقتصادی راکد که ورشکستگی بیداد می کند و امید فقط بر معامله ملکی است، چه کالای ایرانی میتوان خرید؟ وقتی که بی چیزی عام و فقیر سازی، بافت جامعه را از بین برده است، کدام بی کار اقتصادی با شکم خالی حاضر است که پرت پلای بی اساس رهبر را گوش کند؟
چاخان های چاپلوس ما در رأس کشور که نمی دانند فرمایش آقا به چه درد می خورد، (و یا میدانند ولی به نفعشان نیست که به روی خود بیاورند) از او قدردانی میکنند و در هر فرصت غزل برای اقتصاد مقاومتی و کالای ایرانی می سازند. تا زمانیکه چاپلوس داریم، احتیاجی به دشمن نداریم.
سال هاست که اقتصاد ایران در حال سقوط و با کلک، دستکاری و تبانی اداره میشود. بخش خصوصی معدوم است، سپاه پاسداران انحصار بخش های پر نان و آب دارد. قاچاق کالاهای مصرفی به کشور و حتی تولید جنس تقلبی، گسترده است.
حکومت گمراه – Kakistocracy – قادر به سرمایه گذاری قابل ملاحظه و مثمر در کشور نیست، و با یارانه، پیشکش و اعانه میچرخد.
صنعت ایران مجموعه ای از کارگاه های مونتاژ و یا کپی کن است. به عنوان مثال، ایران خودرو بدون پشتوانه پژو-PSA، رنو و کیا موتورز، دوچرخه هم تولید نخواهد کرد.
در حالی که رشد واردات از تولید محصولات کشاورزی داخلی بالاتر است، چهل سال است که رژیم به خود کفایی در تامین مواد غذایی قسم دروغ میخورد. کشت ارقام گیاهی که با آب و هوا محلی سازگار بودند متروک شد. جای آنها را بذرهایی گرفتند که گرچه در دو – سه سال، بار بیشتر تولید کردند، ولی به آب زیاد، آفت کش ها و کودهای شیمیایی وارداتی احتیاج دارند. علاوه بر حدر آب، بیعرضگی در مدیریت منابع طبیعی آب دریاچه ها و رودخانه ها را خشک کرده است.
گرمایش جهانی، و خشکسالی، همراه با آلودگی آب و لاابالی شهروندان و مسئولان در کنترل ضایعات و زباله، نقش خود را در تخریب نه تنها بخش کشاورزی بلکه در ویرانی زیبایی‌ های طبیعی کشور بازی کردند. روستاییان سرزمین جد و آباد خود را که بی برکت و خشک شده است رها کرده و به جمعیت شهرنشین فقیر می افزایند. استانهای جنوب و شرق ایران سند گویایی هستند.

این مشکلات با امضای یک و یا دو دوجین برجام حل شدنی نیست. ضعفِ کاردانی ما در سیاست اجتماعی و ژرف بینی است که سرنوشت کشور را به دست کسانی سپرده ایم که حتی به آنها اعتماد نداریم.

ریال سالهاست که ارزش خود را از دست داده است. فقط آدمی که چهل سال در غار تنها زندگی کرده باشد شاید که در بازار قیمت را با ریال بپرسد. در بازار فروشنده قیمت را به تومان میزند، ولی معلوم نیست چند صفر بعد از عدد اول را نگفته است. هر قدر دولت خواهان ثبات ریال با ارز بین المللی، خصوصاً دلار آمریکا، باشد، و هر قدر با زور بخواهد دلار را ۴۲۰۰ تومان معامله کند، باز هم ریال پایین خواهد رفت. ضعف ریال ثمر اقتصاد ویران است. روحانیون میخواهند اقتصاد پیچیده یک کشور نفتی را مثل حساب – کتاب خرکدار کاروانسرا بچرخانند.
از دی ماه، مردم خواست حق خود هستند و به خیابان ریخته و اعتصاب میکنند. علی رغم  که رژیم آنها را نادیده گرفته و پلیس و پاسدار را برای خنثی کردن خواسته هایشان و دستگیری فعالین می فرستد، نارضایی عمومی گسترش می یابد. به کشاورزها که نیاز شدید به آب دارند گفته شده که از خدا بخواهند. از معلمان که حقوق خود را دریافت نکرده اند، برای استقامت شان ستایش شده اند. خامنه ای دست کارگران را می بوسد تا بتوانند بدون پرداخت حق العمل بیشتر کار کنند.
ارجاع دولت و قوه های مملکت مثل سگ و گربه به جان هم افتاده اند و از پشت بهم خنجر میزنند. دین سالار و پیروی از خط امام نمی تواند ماهیت ژیان و درنده خود را تغییر دهد.

دودستی به برجام چسبیدن

مردان حاکم ایران از خروج آمریکا از برجام واهمه داشتند ولی تصور نمی کردند که ترامپ همانند خودشان از خود راضی و متعصب باشد.
به همین دلیل، قبل از خروج آمریکا از برجام، لاف زدن معمولی هم دو آتشه تر شد و مقامات مسئول به تکرار خط و نشان کشیدند که: «ما برای هر وضعی سناریو داریم و آماده هستیم.»
ولی نه تنها مردم بهت زده و هرا س گرفته شدند، بلکه رژیم هم که به خیالش ترامپ کژدار و مریز در برجام خواهد ماند‌ با دستپاچگی با فحش شخصی به سخنان وی جواب داد. فرتوتی رژیم ولایت فقیه غیرقابل تیمار است.
از پرت و پلاهای حسن روحانی گذشته، که فقط ساده لوح معتاد به نماز جمعه را دلخوش کرد و هیچ اثر سیاسی نداشت، علی خامنه ای افزود:«آنچه اتفاق افتاده، یعنی رفتار زشت و سخیف رییس جمهوری آمریکا خلاف انتظار ما نیست. این رفتار در دوران رؤسای جمهوری قبل هم وجود داشت و در هر دوره ای یک جور بوده است.[…] ملت ایران با قدرت ایستاده و آن [رؤسای جمهور] قبلی مُردند و استخوانهایشان هم پوسید و جمهوری اسلامی همچنان هست. این آقا هم خاک خواهد شد و بدنش خوراک مار و مور می شود و جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد.»
ذلت چرت و پرت دونالد ترامپ و پرت و پلای علی خامنه ای یکسان هستند. سرنوشت برجام به یک تار مو وصل است و رشته آن مو دست ایران نیست. ولایت قابل ترمیم و بهبودی نیست. آیا شمارش معکوس به فروپاشی جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است؟

ما برجام را که راه حلی برای مشکلات ایران باشد قبول نکردیم. در نظر ما برجام نفسی برای  یک رژیم فرتوت و خطرناک بود. ولی، برای ما، عشق و علاقه دونالد ترامپ و آرزوی دخالت وی را برای آفرینش دموکراسی در آینده فقط نشانی از کابوس دیگر در سرنوشت ایران است.
در سال ۲۰۰۳، جورج و. بوش کلمات مشابه برای سرنوشت عراق بکار برد و نتیجه اش را بعد از پانزده سال مشاهده میکنیم. آمریکا قدرت تخریب با جنگ را دارد ولی سیاست هایش برای صلح، مضرتر از جنگ است.
شهروند ایرانی، اگر هدفش زندگی با متانت و یکرنگی در مملکت باشد، باید یاد گیرد که به دنبال حفظ منافع ملی کشور باشد: نه از دستور کار استعماری روحانیون حمایت کند و نه سرنوشت ملی خود را محدود به یک توافقنامه بین المللی کند که حفظ جان و مالِ قوم و خویش زور گویان اساس آن است.
روحانیون کشور را در کفن پیچیده اند.اما ما، شهروندان هم تقصیر داریم؛ ذهن خود را بسته و با بی فکری برای کشیدن حصاری دور ایران، چهل سال است به آنها کمک می کنیم.
ممکن است که اعتراضات اخیر،  از هر جنبش اجتماعی که تا حال در تاریخ ایران صورت گرفته طولانی تر باشد. هر شهروند ناچار شود که هر فوت و فن نوشته در نظامنامه های مقاومت اجتماعی را بیاموزد تا که بتواند از طلسم هیولای استبداد و شر حکومت گمراه ـ kakistocracy خلاص شود.
چهل سال است که منتظر هستیم که شاید دست غیبی باشد که ما را نجات بدهد.تازه دریافته ایم که در سستی، بی فکری و حرف مفت افتخاری نیست.
گرچه در تدوین و انجام ترتیب دمکراسی تازه کار و ناشی هستیم، به آن است که از گم راهی و پریشانی روحانیون استفاده کنیم. گرچه راهی طولانی در پیش داریم تا که بنایی بسازیم که شالوده اش کمتر نیاز به بازنویسی داشته باشد. ما حق نداریم با آشتی سر سری و تکیه بر زورگوی دیگری زیراب کشور را بیشتر از امروز بزنیم، اما می توانیم حداقل برای هماهنگی و تعهد مشترک سعی کنیم. ما اگر هنوز به هوش‌ و استعدادفوق‌العاده‌ خود می نازیم، برای آنکه باورمان دروغ نباشد، باید از هر فرصت استفاده مفید کرده و سر پای خود بایستیم تا که در دوره ای دیگر ذلیل و بازیچه نشویم و بار دیگری برای خود آه بکشیم. زار زدن فقط نیرنگِ آدم بی ثبات و نحیف است.

Print Friendly, PDF & Email