خیال واهی از عظمت
پس از چهل سال زورگویی، شنیدن تملق، بوالهوسی دینی و خیال واهی از عظمت خود، شهوتی جان رهبر معظم ایران را مثل جذام می خورد: شهوت آن که در سطح بین الملل پیشوای جهان شیعه شناخته شود.
فراتر، او خواب می بیند که صاحب تیول و ارباب امت اسلام باشد تا که به همهٔ مسلمانان، در هر کجای دنیا، بدون در نظر گرفتن تاریخ، باورهای مذهبی و فلسفی آنها، فرمان روایی کند.
هوا و هوس او به شأن و شوکتِ مطلق سخت شکست خورده است. کدام آزادمنش در جهان با مشاهده شرایط حالیه کشور، خفقان و فقر، مشتاق است که در جامعهٔ خشک اندیش و متعصب زندگی کند؟
ولایت فقیه شرکت سهامی ایست که در آن، از رهبر تا پادو، دروغگو و قاتل لول می خورد، عطش قدرت و آرزوی ثروت خواب شب همه را گرفته است و وسواس خودبزرگ بینی هیچ کس را رها نمی کند.
تا پولی باشد،پولی که باید در اختیار صاحبان حق آن، یعنی ایرانیان باشد و برای رفاه شان خرج شود، خرج مزدورانش در خارج میشود تا که وفاداری کاذب جوامع شیعه را خریده، دسیسه کرده و شر راه اندازد.
وقتی خرج پول به جایی نرسید، ولایت فقیه برای اعمال خواسته های خود از خشونت و کشتار استفاده می کند، همانطور که هیچ وقت برای خفقان شهروندان خود از بیداد و خونریزی کوتاهی نکرده است.
شهوت اربابی بر امت اسلام دور نمایی مسخره است و خیال واهی از عظمت را از مرز سلامت روحی بیرون می برد.عملاً، این شرکت سهامی مذهبی دنبال اکثر سود و منفعت، مانند هر شرکت سرمایه داری است، حتی اگر مزدورانش با شیطان همدست شوند. بررسی، ولو سرسری، از ضرب وشتم حالیه در سوریه بسیار گویاست که پشت کدام جلاد را گرفته اند.
اگر وضع و حال جامعه مسلمانی نفعی برای روحانیون و ترویج تعصب مذهبی داشته باشند، اعضای آن را قربانیان مظلوم (فلسطین) در توطئه شیطانی کافران فاسد (اسرائیل) حساب می شوند.
هنگامی که کمک برای مردمانی در بدبختی و فلاکت هستند برایشان منفعتی ندارد، روحانیون وانمود می کنند که یا مشکلی نیست (روهینگیا)، یا با ادعای رعایت احترام به حاکمیت چین (اویگور)، استدلال های رسمی را تکرار می کنند.
خامنه ای در قلب شیعیان، حتی در ایران و حوزه های علمیه قم، به هیچ وجه به عنوان یک رهبرمعنوی پذیرفته شده نیست. روحانیان شیعه مخالف با افکار اتجاعی و سیاست های دنیوی وی، سانسور شده و به زور مجبور به بیعت با وی می شوند. اگر در انتقادات و عقاید خود پافشاری کنند، به کثافت و افترا کشیده شده تا که نابود شوند.
به جز آیت الله العظمی عراق.
پیامی نیرومند از نجف
در عراق، مانعی محتاط در گسترش نقشه های شریر ایران در منطقه وجود دارد.
آیت الله علی سیستانی در نجف، از احترام و اعتبار معنوی توافق آمیزی برخوردار است که خامنه ای آرزویش را دارد، اما هرگز به آن دست نخواهد یافت.
علی سیستانی را نمی توان با روشهای معمول جنگ داخلی مذهبی در ایران، که در گنداب حوزه های علمیه قم و تهران ثمربخش است، آلوده کرد. تا زمانی که زنده است، تلاش های ایران برای خفه صدای وی بیهوده است.
سیستانی، عاقلانه، با کشتاری که خامنه ای برای حفظ قدرت سیاسی خود امر می کند، مخالفت است. علی سیستانی هوا دار جدایی اقتدار دینی از روال سیاسی دولت، اتحاد و گفتگو ملی را هوادارست. علی خامنه ای، برعکس، تاریکترین جوانب اسلام ارتجاعی را برای تقویت قدرت سیاسی روحانیون اعمال می کند، تا بذر نفرت، دشمن تراشی و تفرقه، کاشته و محیط مناسب برای رشد فراهم شود.
وطن علی سیستانی عراق است. کشوری که پس از فاجعهٔ حملهٔ آمریکا در سال ۲۰۰۳، به هرج و مرج و بدبختی گرفتار شده است.
جنونی که در منطقه گسترش گرفت، فرصتی شد که پاسداران ولی فقیه شبکه ای از شبه نظامیان شیعه، قوای نیابتی، ایجاد کند تا با آمریکایی ها، یا هر “دشمنی که ایران بتراشد” چریکی بجنگند. اصل انقلاب اسلامی ایران دشمن تراشی و پایه علمی ولایت فقیه بر دشمن شناسی است.ایران منابع لازم، از پول و اسلحه تا مشاور جنگی ایرانی و پادوی فلک زده، پاکستانی و افغان که مرگش اهمیتی ندارد، در اختیار شبه نظامیان قرار می دهد. چنین است که حق مسلم مردم ایران ضایع شده و بسیاری چنان از رفع نیازهای اولیه محروم هستند که موجودیت شرافتمندانه فراموش شده است.
جمهوری اسلامی ایران عراق را پایگاهی برای ماجراجویی خطرناک در خاورمیانه تقویت میکند و آنرا فقط برای زمینِ بازی خونین سپاه قدس در مقابل نیروهای آمریکایی لازم دارد.
در این میدان رقابت، علی سیستانی خواسته طرفداری نیست. وی در تظاهرات برحق مردم عراق در سال ۲۰۱۹ که خواسته امنیت، خدمات عمومی، مبارزه با فساد و جلوگیری از مداخلات خارجی در امور داخلی بودند، از درخواست های معترضین حمایت کرد.
علیرغم استدلالهای عجیب و غریب و توضیحات من درآوردی در موارد بسیاری، ولی فقیه و روحانیون طاغوتی اش در حفظ منافع دنیوی خود واقع بین هستند.
آنها نمی توانند به علی سیستانی تهمت های بنجل، که اساس خطبه در ایران است، بزنند، یا جسماً هدف گیرند، زیرا که وی دارای اعتبار و پایه ایست که آیت الله های قم و تهران سالهاست از دست داده اند. هرگونه حمله خصمانه مستقیم از ایران به شخص علی سیستانی، بدون شک نتیجه معکوس خواهد داشت و خصوصاً شبه نظامیان مزدور را خواهد ترساند.
در پاییز سال ۲۰۲۰، سردبیر روزنامه کیهان، سگ پارس خامنه ای، در سرمقاله ای مکتبرانه، توهین آمیز و لحن «من از تو بهتر میدانم»، برای علی سیستانی تعیین تکلیف کرد، اما بلافاصله دستورگرفت که به لانه برود و خفه شود.
آخوند های طاغوتی ما در سکوت غصه می خورند و منتظر فرصتی برای اثبات برتری خود هستند. از آنجا که صداقت فکری هرگز باری بر دوش مبلغین ایران نبوده است، راه کوچکی که برای آنها باز است که اندکی از اعتبار علی سیستانی را برای خود بدزدند.
رسانه های ایران، بلندگوی آقایون، پس از مشت و مال مطلب خبری، بدون شرمندگی به نقل قولی که از اظهارات سیستانی میکنند چند جمله در تاکید منافع رژیم ایران می افزایند و چنان گفته را کش و قوس می دهند که با دروغ های تهران جور شود و خبر را با تعارف قلنبه و سلنبه، اضافه با لغز و کنایه، به خورد خواننده می دهند.
برای دستگیری روح الله زم توسط امنیتی های روحانیون در عراق و سپس اعدام اش در ایران، از نام علی سیستانی برای طعمه و دام انداختن وی استفاده شد. این بیانگر و مثالی از حلیه گری های تهران برای حفظ منافع دنیوی است که متاسفانه در محیط ایران به آن عادت کرده ایم و اگر شخصاً نشانه نباشیم، کاری به کارش نداریم.
دیدار پاپ فرانسیس از عراق
این دیدار از ۱۵ تا۱۸ اسفند (5-8 مارس) انجام شد. از اولین سفر یک پاپ به عراق استقبال گرمی شد.
روز شنبه شانزده اسفند، وی در شهر نجف با علی سیستانی، به گفته مخبرین بین المللی «روحانی برجسته شیعه عراق و یکی از تأثیرگذارترین رهبران مسلمان جهان»، دیدار کرد. هدف مشترک تقویت گفتگوی بین ایمان های دینی شان بود.

پیام پاپ فرانسیس و آیت الله سیستانی اختلافات و تحریفات ایمان مذهبی به چالش کشید . علی سیستانی در بیانیه ای گفت: «سزاوار است رهبران بزرگ دینی و معنوی در کاهش این رنج ها داشته باشند، [و] طرف های ذیربط بویژه قدرت های بزرگ نسبت به غلبه دادن جانب عقلانیت و حکمت، و کنار گذاشتن زبان جنگ، و پرهیز از توسعه طلبی در راستای منافع شخصی کشور خود به قیمت پایمال شدن حق ملت ها در زندگی آزادانه و شرافتمندانه، تشویق کنند.»
بعداً پاپ افزود: «امید از نفرت نیرومندتر است.»
پس از این دیدار، پیام تسامح و همبستگی بین ادیان با یک دعای مشترک در محل باستان شناسی اور، که باور است زادگاه ابراهیم باشد، نمادین شد.
حرص و جوشِ در تهران
در تهران، از دیدار پاپ فرانسیس به علی سیستانی فرصتی یافت نشد که آقایون تهران بتوانند دستاویز کرده و ثمره دیدار نجف را به نفع خود اختصاص داده و لاف بزنند. گذشته از این، نتوانستند نقطه ضعفی یابند که با آن زهر خود را بریزند بدون اینکه برچسب تهی مغزی خورند.
حاکمان تهران خود ستیز جویی و عداوت را در عراق دامن می زنند. سالهاست که «نسبت به غلبه دادن جانب عقلانیت و حکمت، و کنار گذاشتن زبان جنگ» امتناع ورزیده اند. از تسکین درد و دادن امید به عراقی ها برای زندگی بهتر کراهت دارند.
رژیم مذهبی تهران با گلوله و جبر به خواسته های مشروع و مستحق مردمان ایران پاسخ می دهد. چطور توقع داشته باشیم،که برای عراقی ها دل سوزی کند؟ مرگ خشن در عراق مسئله ای برایشان نیست و قطعاً فاجعه حساب نمی شود. در تهران جلاد رییس قضاییه میشود و ابله حراف امام جمعه.
روحانیون ما از کمانه کردن انتقاد آشکار خود از دیدار پاپ از عراق واهمه داشتند. سرکوب خونین و کشتار توسط نظامیان در استان سیستان و بلوچستان، ماه قبل، هنوز در ذهن ها تازه است. بنابراین، آقایون حسابِ نفع و ضرر قال مقال را کرده و ساکت ماندند.

ولی بی اعتنایی به دیدار پاپ در دسترس شان بود.مروج های رژیم با اغراق و آب و تاب از مقام معظم رهبری گفتند که دو نهال کاشت. رسانه ها مقالات کوتاه مربوط به دیدار را درمیان دروغهای فرسوده رژیم غرق کردند: از قلههای افتخارات انقلاب اسلامی و مجاهدتهای بزرگ، تا کرونا، برجام، گرانی مواد غذایی قبل نوروز و وعدهای عیدی «به مردم شریف و غیور».
این قصه ماست که در جمهوری اسلامی تا زمانیکه خفقان بگیریم و هر وقت نظام به ما امرکرد، بانگ «لبیک به رهبر» بزنیم، مردم «شریف و غیور» هستیم. ولی وقتی سر و صدا کنیم، چون حق نان خوردن بچه هایمان سلب شده، عدالت عدلیه اسلامی که بالا دست اعمال یزید گرفته، ما را محرب، دشمن و جاسوس معرفی می کند و ریختن خون هر که حق خود را طلب کرد حلال می داند. چهل سال است که ارباب به ما فحش می دهد ولی هنوز خاک زیر پایش را می پرستیم.
هر قدر که کوشش شود، صدای آخوند بد ایمان و عقده ای بیشتر از چند ساعتی خفه نمی شود، فورأ پای منبر با ادا های تحقیرآمیز و منفی بافی داد سخن می دهد.
در گزارش های رسانه از سفر پاپ به عراق، اینجا و آنجا، گزینش بعضی کلمات عجیب بود و سبک نوشته مبتذل. مطابق با واژگان و دستور عمل سیاسی رژیم، بکرات یک جمله یا بندی به نقل از آیت الله علی سیستانی آزادانه اضافه می شد. بداهه و دستکاری حقیقت در گزارش وجود داشت.
آیت الله علی اکبر رشاد، عضو بزرگوارِ (به قول خودش) چندین جامعه عالمانه اسلامی، نویسنده ایست که یک لیست طولانی از کتابهای منتشر نشده، برای چاپ یا هنوز چرک نویس دارد.
وی نتوانست دهان خود را ببندد و گفت:به هر حال اینکه رهبر سریر مقدس و اسقف اعظم کاتولیک رم جناب آقای «خورخه ماریو برگولیو» ملقب به «فرانسیس» از میان حدود ۲۰۰ کشور رسمی جهان، برای سفر، عراق را برگزیده است میتواند جای سؤال و تامل باشد، ایشان از این سفر چه مقصود و اندیشهای در سر دارند؟ اگر به پیشینه مواضع و سوابق جناب پاپ مراجعه کنیم میبینیم ایشان جزو اسقفهای تندرو علیه مسلمانها تلقی می شده و زمانی که ایشان بنا شد به عنوان پاپ انتخاب بشود این مطلب در فضای عمومی روابط بین الادیانی منعکس شد که ایشان با گفتوگوهای دینی موافق نیست.»
سایت خبری مهر به نقل از یک منبع غیر مستقیم گفت: «آیتالله علی سیستانی آخرین میخ را بر تابوت طرح عادی سازی روابط با تل آویو کوبید.[…] مرجعیت عراق به طور صریح دیدگاه خود در خصوص عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را اعلام کرد.[…] بسیاری از کشورهای جهان به ویژه ملت فلسطین در اراضی اشغالی از ظلم، فقر، نبود آزادیهای اساسی و عدالت اجتماعی، جنگ و محاصره اقتصادی رنج میبرند.»
مقاله ایسنا چنین تحلیل کرد:« فداکاریهای سردار سلیمانی و المهندس زمینه سفر تاریخی پاپ به عراق را محقق کرد […] امثال شهید ابومهدی المهندس و سردار قاسم سلیمانی زمینه قدم گذاشتن پاپ به سرزمین ابراهیم خلیل (ع) را فراهم کردند و اگر مقاومت و رهبری آنها نبود این سفر تاریخی انجام نمیشد و اگر وضعیت عراق به پیروزی یهود میانجامید نبرد واقعی بین مسیحیت و یهود شکل میگرفت، زیرا آنها به این سرزمین و به خصوص ذی قار که در برگیرنده سرزمین اور و داستان معروفش در کتابهای تاریخی اسلامی، مسیحیت و یهودیت است، اعتقادی ندارند.»
در حال نوشتن این سطور بودیم که وزیر دفاع اعلام كرد: «تلآویو و حیفا با اشاره فرمانده معظم کل قوا با خاک یکسان میشود.
تسنیم در مقاله ای نوشت: «ایران و روسیه در مسیر آینده درخشان.»
در روزی که پاپ با علی سیستانی دیدار کرد، کیهان با آب و تاب نوشت:«شبه نظامیان مورد حمایت ایران صفحه جدیدی را در نبرد با آمریکایی ها اعلام کردند.»
انگار نه انگار: سال نو یک هزار و چهار صد
معیار مردمان هر تمدن و فرهنگ آن است که وقتی قرن جدیدی شروع می شود، با جشن، بساط شادی و مهمانی، غریبه و خودی از هم پذیرایی می کنند. بجز در ایران اسلامی سال ۱۴۰۰ شمسی.انگار نه انگار.
دو سه روز دیگر،ما عصر جدیدی را با شرم استبداد ولایت فقیه آغاز خواهیم کرد.
ما به اندازه کافی متملق و چاخان در کشور داریم که جمهوری اسلامی چند دهه دیگر دوام بیاورد.
از همه مهمتر، چند ماه دیگر در انتخابات تقلیدی و جعلی ریاست جمهوری، حتما به یک فرمانده پاسدار (قبلی یا فعلی) رای خواهیم داد تا که رییس جمهور «منصوب» جدید ما باشد. وی دار کافی برای اعدام مردم خواهد ساخت یا گلوله بیشتری برای سریع تیر باران کردن «محارب» پیدا خواهد کرد.
در ماه های آینده، چه در ایران و چه در غرب، احیای «برجام» مرحوم و منقرض، ذهن، قلم و حرافی بسیاری را به خود مشغول خواهد کرد. گرچه تصور آن که بازگشت «برجام مرحوم» یا امضای نسخه ای اصلاح شده راهی برای زندگی بهتر در ایران باشد، پوچ است. هر قراردادی بین این رژیم و مواضع بین المللی، گشایشی در فصل جدیدی در سلطه دُزدسالاری (Kleptocracy) خواهد بود تا که آب به ریشه های بی شمار فساد برسد.
علی خامنه ای دستورات زن ستیز بیشتر برای زنان صادر خواهد کرد. نه که قبلاً حکم کرده است که رعایت حجاب در پویانمایی هم لازم است؟
امر علیجون خنده دار و بیهوده است، اما در اصل ولایت فقیه مروج امتیازات نَرسالاری (Phallocracy) است که وجود و زندگی بسیاری را در چهار دهه گذشته ضایع کرده است. خامنه ای قلدری متداول و قانونی روحانیون را متوقف نخواهد کرد. چرا راه و عادت پانزده قرن استبداد عوض شود؟
وقتی که رهبر حالی از پیری مُرد، بیشتر از لازم مرد ریاکار و زورگو داریم که آسان جایگزین او برای رهبری معظم انقلاب و نور مسلمانان شوند. همانطور که آنقدر مؤمن خشک اندیش، حراف بی فکر و لات بسیجی (زن و مرد) داریم که پشت آخوند در خیابان راه افتاده و «جان فدای رهبر» کنند.
در دهه های آینده آمار افراد محروم از حقوق اولیه انسانی بالاتر خواهد رفت. اگر از آنها بشنویم، کسانی که در راس کوه یخ بی عدالتی غالب در ایران نشسته اند، چند عریضه امضا خواهیم کرد و سازمان های غیردولتی بین المللی پرونده آنها را از عدلیه ایران بازخواست خواهند کرد.
روایتی بعد از روایت، فاجعهٔ شخصی، تکان روحی و دهشت یکی بعد از دیگر، اثری بر هر کس که نان حرام این رژیم را میخورد، ندارد. تهران با طعنه و پفیوزی پرونده ها را دور می اندازد و به امضا کنندگان عریضه تهمت زده و از آنها بدگویی می کند.
بخش غایب کوه یخ بی عدالتی، قربانیان خشونت های دولت اسلامی که از توجه عمومی محروم هستند، گمنام مانند ریگ صحرا، از صفحه زندگی پاک می شوند بی آنکه کسی دردشان را بشنود. کسی، جز مادر پدر داغ خورده، آنها را به خاطر نخواهد آورد.
چند نفر برای اولین یا چندمین بار نامه ای به جو بایدن تحریر کرده و از وی درخواست کمک خواهند کرد. اشخاصی از مقامات سازمان ملل برای برگزاری همه پرسی درباره آینده دستگاه سیاسی در ایران تقاضای یاری دارند.
عجبا، هیچ کس هنوز فکر نکرده است که برای پشتیبانی از حق شهروندان و حفظ حقوق بشر به شی جین پینگ یا ولادیمیر پوتین، بهترین دوستان علامه تهران مکتوب بفرستد. چرا؟
هیچ یک از این اقدامات ملایم، هر قدر شایسته و قابل تقدیر، هرگز نتیجه ای برای تزلزل رژیم سیاسی مستبد ما ندارد. چرا که ریشه ارتجاع مذهبی در ذهن و بافت اجتماعی ما است. عریضه نوشتن و سر و صدا کردن مانند آن است که در بهبودی بیماری نیاز به جراحی باشد ولی جوشانده گل گاوزبان تجویز شود.
التماس از غریبه و اعتماد به وی برای حل پریشانی درونی ما مهمل و ناپسند است. تا زمانیکه از گفتگو، رک و پوست کنده بين خودمان، امتناع ورزیم، از هم فرار کنیم، و مبنای صحبت را بر پیشداوری بی پایه و نظر منفی از مخاطب استوار کنیم، نه پَره گنجشک و نه کاه بیابان را تکان خواهیم داد.
بهره ای از امتناع و کراهت خود در مشکل گشایی کشورمان در نظر داریم. اگر از بی فکری و دستپاچگی سر همه به سنگ خورد و قوز بلا ی قوز شد، با راحتی و بی خیالی خواهیم توانست عرب، عجم و فرنگی و هر کس که راهش به راه ما افتاد، مقصر بدبختی های خود بدانیم.
قدرت ارتجاعی ولایت فقیه بر اساس خواست خدا هرگز نبوده و نخواهد بود.خواسته خدا بهانه ای برای حاکمان است تا تخلفات و جرایم خود را توجیه کنند.
همچنین، خواسته خدا بهانه کاذب برای کسانی است که با بردگی به رهبر، بی غیرتی، کوته بینایی و تسلیم به فشار احتماعی را توجیه کنند و هیچگاه احساسات متناقض خود را که همراه خجالت، عصبانیت و ناامیدی است، بزبان نیاورند.
ممکن است که به این خطوط برچسب کنایه بنجل، طنز بی مزه و استهزای نامناسب بخورد. ولی کی خود در با صداقت در آینه تماشا خواهیم کرد؟ آن زمان است که آنچه را که در آن منعکس می شود توصیف خواهیم کرد.
ما زالوهایی که چهل سال است ارباب ما هستند پرورش داده ایم. خود ما باید راهی را برای رهایی از آنها پیدا کنیم. یافت گذرگاه به آزادگی خصوصیاتی خواهد که ما با آنها بزرگ نشده ایم. شاید که بتوانیم نسل جوان را چنان بپروریم که برای کشف راه تشویق شوند.
برای چند روز، پاپ و علی سیستانی شمع کوچکی از امید روشن کردند. دیدن و احساس گرمای آن خوب بود. اگر واقعاً به نوروز ایمان داریم شاید بتوانیم آن را روشن نگه داریم.
